در ادبیات سازمانی دو مفهوم عمده، متفاوت و مکمل برای بقا و پیشرفت سازمانها بررسی میشود. مفهوم اول مدیریت سازمان و دیگری حاکمیت است. حاکمیت سازمان یک مفهوم نظارتی است و توجه عمده به ساز و کارها و دینامیکهای تسهیل کننده ها و ممکن کننده های حیاتی سازمانها را از طریق نظارت دارد . به طور کلی از عوامل اصلی بهبود کارآیی اقتصادی، نظام حاکمیت شرکتی است که دربرگیرنده مجموعه ای از روابط بین مدیریت، هیا ت مدیره، سهامداران و سایر گروه های ذینفع است. این نظام، ساختاری را فراهم میکند که از طریق آن هدفهای بنگاه تنظیم و وسایل دستیابی به هدفها و نظارت بر عملکرد تعیین میشود. همچنین، انگیزه لازم برای تحقق اهداف بنگاه را در مدیریت ایجاد و زمینه نظارت موثر را فراهم میکند؛ درنهایت شرکتها منابع را با اثربخشی بیشتری به کار می گیرند. به طور کلی حاکمیت شرکتی پیش از هر چیز، حیات بنگاه اقتصادی را در درازمدت هدف قرار میدهد و میکوشد تا از منافع سهامداران در مقابل مدیریت سازمانها حفاظت کند. بنابراین، برای رسیدن به یک نظام حاکمیت شرکتی خوب توضیح و تشریح نقش هیات مدیره، کسب اطلاعات بهتر از شرکت، نظارت بر استراتژی شرکت و بهبود مدیریت ریسک گام موثری در راستای بهبود حاکمیت شرکتی است.