اتورالیسم و گروتسک دو شکل از ادراک و بازنمایی است کـه اولـی در مقـام یکـی از مکتبهای ادبی و دیگری در قالب شگردی هنری- ادبی جایگیر شده است. برغم سابقه پیدایش و پشتوانه معرفتی آنها، مواجهه آن دو با سوژهـ ابژهها نیـز پیامـد مواجهـه هـای مذکور مشـابه اسـت؛ البتـه بـا وجـود نوشـتارهای تحقیقـی متعـدد در بـاب هریـک از بازنماییهای مذکور، توجه چندانی به نسبت آن دو نشـده اسـت. در ایـن مقالـه وجـوه نسبت بازنماییهـای ناتورالیسـتی و گروتسـکی نیـز دلایـل آن بـا اسـتناد بـه برخـی از داستانهای معاصر فارسی طبقهبندی و تفسیر شده است. نتیجه نشان میدهـد کـه تلقـی ناتورالیستی بنا به نگاه نزدیکبینانه و منقطع یا زمینهزدایانه برآمده از پوزیتیویسم علمی و عینیتگرایی متّصل به آن و گروتسک با قصد دنیاگرایی یا دنیوی کردن، بر بدن سـوژهــ ابژه های خود متمرکز شده، آنها را تحریف میکنند. انگاره یا تصویر تحریـف مـذکور در بازنماییهای ناتورالیستی را میتوان در دو سطح شبیهنمایی و استحاله ظـاهر فیزیکـی و کنشهای انسان به غیر انسان مشاهده نمود. بدنهای تحریف شـده گـل ببـوی هـدایت، شخصیت داستان قفس چوبک، موسرخه و مشد حسـن سـاعدی و دکتـر حـاتم بهـرام صادقی پیامد عینی مواجهه ناتورالیستی ـ گروتسکی با آن سوژهـ ابژه ها است.