در تبیین ماهیت ادبیات می توان به دو وجه ذاتی و انضمامی برخورد. وجه انضمامی شامل بافت معرفتی یا دستگاه فکری-ای است که پشتوانه محتواها و درونمایه های متن ها و در مواردی برسازندۀ قواعد ژانر است. در ژانرها و متن های ادبی ای همچون نوع عرفانی که بر مبنای دانشی خاص سامان یافته؛ وجه انضمامی برجسته تر می نماید. برای درسنامه مبانی تصوف و عرفان که به قصد تبیین وجه انضمامی متن های عرفانی- ادبی تدوین گردیده؛ دو کارکرد مفروض است: الف) معرفی ریشه ها، مفاهیم، اصطلاحات، چهره ها، آثار، پیامدها و سیر تاریخی آنها ب) تبیین نسبتِدانش عرفان با دلالت های زبانی- روایی، نیز هضم و جذب مفاهیم آن در سطوح چندگانه متن. در این نوشتار منطبق با کارکردهای پیشنهادی؛ درسنامه های مبانی تصوف و عرفان رشته زبان و ادبیات فارسی بررسی و نقد شده است. نتیجه نشان می دهد که این درسنامه ها در سطح اول،حاوی چندین ضعف روش شناختی از جمله نادیده گرفتن پیشینه تحقیق، کم توجهی به جایگاه مفاهیم و اصطلاحات در دستگاه های فکری مختلف، تداخل صورتبندی ها، انباشت گزارش های تذکره ای و غیره است؛ افزون بر اینها سخنی از طبقه بندی متون عرفانی و شیوه های تولید و توزیع دانایی در آنهادیده نمی شود.