1403/10/02
پارسا یعقوبی جنبه سرائی

پارسا یعقوبی جنبه سرائی

مرتبه علمی: استاد
ارکید:
تحصیلات: دکترای تخصصی
اسکاپوس: 65465132
دانشکده: دانشکده زبان و ادبیات
نشانی: دانشکده زبان و ادبیات
تلفن:

مشخصات پژوهش

عنوان
استعارۀ خصم و حَکَم در خطاب راوی-عاشقِ غزل مولوی
نوع پژوهش
مقاله ارائه شده کنفرانسی
کلیدواژه‌ها
غزل مولوی، تعامل عاشق و معشوق، خصم و حکم، فاصله گزینی، خطاب و فراخوانی.
سال 1397
پژوهشگران پارسا یعقوبی جنبه سرائی

چکیده

یکی انگاری خصم و حَکَم از جمله استعاره های حقوقی است که برای بازنمایی رفتار معشوق به ادبیات غنایی و عرفانی فارسی راه یافته است. این استعاره در عرف خود برای نشان دادن همدستی کارگزار قانون و مجرم بکار رفته؛ به لحاظ هویتی به دو شخص متمایز ولی همدل یا لااقل همدست اشاره کرده که نتیجه آن بیدادِ چاره ناپذیر است. استعاره مذکورکه با ورود به ادبیات غنایی و عرفانی معنای اصلی خود به مثابۀ حد اعلای بیدادگری را حفظ کرده و برای بازنمایی تعامل یکطرفه و ظالمانۀ معشوق با عاشق به کار رفته است، از حیث ساختاری دچار تغییر شده، به طوری که بجای دو شخص، به یک نفر در دو نقش اطلاق شده است. در بسیاری از متن های عرفانی که با گزاره های ساده مطرح شده است، تمییز جابجایی مذکور آسان بوده؛ ابهامی ایجاد نکرده است اما در برخی از غزل های مولوی منجر به تصور دوگانه ای از دیگریِ«راوی-عاشق» در قالب دو شخص متمایز شده است. در این نوشتار پس از معرفی غزل های دربردارندۀ استعاره خصم و حکم؛ شکل های خطابِ راوی- عاشق در باب خصم و حکم و فاصله گزینی وی با هر کدام از آنها با تکیه بر آرای سه تن از نظریه پردازان ارتباط همچون مارتین بوبر، اریک لاندوفسکی و برونو لاتور طبقه بندی و تفسیر شده است؛ نتیجه نشان می دهد به ظاهر در بسیاری از غزل های مولوی دیگریِ خطاب راوی- عاشق به صورت دو عنوان متمایز معشوق و خدا نمود یافته است به طوری که گاهی راوی-عاشق از دست جور معشوق به او پناه می-برد یا آنکه به هنگام سخن گفتن با معشوق با شاهد گرفتن وی یا قسم خوردن به عظمت وی و مواردی از این قبیل به وی ارجاع می دهد. علی رغم این دوگانگی ظاهری، تعدد مخاطب وجود نداشته، بلکه این تصور به دلیل فراخوانی دوگانۀ راوی- عاشق از دیگریِ خود در قالب دو دسته از خطاب «عاشقانه-گستاخ» و «عابدانه-رسمی» اتفاق افتاده و بجای دو شخص، یک مرجع را در دو نقش به خطاب در آورده است. در رویۀ عاشقانه راوی-عاشق غزل مولوی با خطابی مبتنی بر اتحادجویی، صمیمت، گستاخی و حیرت، هیچگونه فاصله و واسطه را بر نتابیده دیگریِ خود را در نقش خصم فراخوانده است و در موازی آن، همان دیگری را با خطابِ عادتیِ عابدانه- رسمی و با ویژگی هایی همچون ماوا طلبی، خوف اندیشی، آداب دانی، هشیاری و فاصله گرایی؛ به مثابۀ حکم بازنمایی کرده تا به شیوۀ دینی- عرفی یا عادت روانی- فرهنگی به او پناه ببرد.