سوبژکتیویته نمونه ای است برای تبیین جایگاه سوژه. واژه سوژه بنا به ویژگی منسوب به آن؛ یعنی عاملیت در دو معنا به کار می رود: الف _ شناسنده ب_ موضوع خطاب. در نگاه اول که تلقی یی اومانیستی است، فرض بر این است که سوژه با نوعی خودآگاهی می تواند همه چیز را موضوع شناخت خود قرار دهد. در این منظر، سوژه دارای عاملیت است. در نگاه دوم که از آن افرادی چون آلتوسر و بعد از وی است، سوژگی مقامی است که هرکس یا هر چیز پس از فراخوانده شدن از جانب دیگران، در آن وضعیت قرار می گیرد. در این تلقی سوژه،عامل نیست. بحث سوژه و سوژگی از قدیمی ترین بحث بشری در مباحث دین، فلسفه و کلام است. یکی از بحث های کلامی با نام فعل و اراده انسان - جبر و اختیار - حامل همین بحث است. در جهان قدیم بنا به نگرش های دینی، سیاسی و عرفانی، عاملیت فرد چندان مطرح نیست. با پیدایش رنسانس و آزادی فرد، باور به عاملیت انسان مطرح شد ولی از زمان پاگیری مدرنیته و بعدها پست مدرن، باور به عاملیت انسان اعتبار خود را از دست داد. مصداق سوژه در ادبیات را می توان در قالب کارگزاران روایی همچون مولف، راوی، راوی - کنشگر، روایت شنو و خواننده یافت. برای تبیین مقام سوژه در متن باید به معرفت شناسی حاکم بر بافت متنی نوشتار توجه کرد. با تبیین آن می توان تعامل نهفته در متن را چه به لحاظ ساختار، چه اندیشگانی رمزگشایی کرد. با این وصف، شناخت جایگاه سوژه نیز تعامل برآمده از آن برای درک انواع متن ضرورت دارد.