1403/10/02
پارسا یعقوبی جنبه سرائی

پارسا یعقوبی جنبه سرائی

مرتبه علمی: استاد
ارکید:
تحصیلات: دکترای تخصصی
اسکاپوس: 65465132
دانشکده: دانشکده زبان و ادبیات
نشانی: دانشکده زبان و ادبیات
تلفن:

مشخصات پژوهش

عنوان
بررسی و نقد ساختاری شعر منوچهر آتشی بر بنیاد نظریه ی جفری لیچ
نوع پژوهش
پایان نامه
کلیدواژه‌ها
نقد، ساختار گرایی، منوچهر آتشی جفری لیچ
سال 1391
پژوهشگران حجت الله بیگی(دانشجو)، نسرین علی اکبری(استاد راهنما)، پارسا یعقوبی جنبه سرائی(استاد مشاور)

چکیده

پژوهش های سنتی در عین آن که نارسا، پراکنده و فاقد مبانی نظری می باشند، در واقع جایی هستند، که ادبیات به طور انتزاعی مورد مطالعه و بررسی قرار می گیرد. در این شکل از مطالعه دیدگاهی تجویزی و گونه ای از باید و نباید درباره ی ادبیات مطرح می شود. با ورود نظریه ها به عرصه ی پژوهش های ادبی، مطالعه ی مؤلف محور اهمیت خود را از دست داده و متن در مرکز توجه قرار گرفت. در پرتو این شکل از مطالعه، پژوهشگران ادبی می توانند، جنبه های گوناگون ادبیات را مورد بررسی قرار داده و با به کار بستن نظریه ها، آن ها را از مقام نظر به عمل آورند. فایده ی این نوع از مطالعه ی علمی، به کار بستن و انطباق نظریه ها با متون ویژه است، تا این نظریه ها ملموس و عینی شوند. کمک رسانی نظریه ها به مطالعه ی ادبیات این است، که پژوهشگر درمی یابد، که هر یک از آثار ادبی را بر اساس کدام نظریه بهتر می توان مطالعه کرد، بی آن که پژوهشگر آن نظریه را به آثار ادبی تحمیل یا الصاق کند. این پژوهش بر بنیان نظریه ی جفری لیچ، که با دیدگاهی ساختارگرایانه طرح شده است، اشعار منوچهر آتشی را مورد بررسی، نقد و تحلیل قرار داده است. در این پژوهش سعی شده است، با استفاده از امکانات این رویکرد، مهارت آتشی در شاعری و آفرینش های زبانی و هنری بازنموده شود. پیام، ارزش، اهمیت و معنای آثار او برای خواننده روشن گردد. از سوی دیگر تناسب یا عدم تناسب به کارگیری این رویکرد در شعر فارسی نشان داده شود. لیچ در تقسیم بندی خود، فراهنجارهای شعر را به دو نوع زبانی و معنایی دسته بندی کرده است، که گونه ی زبای آن شامل هنجارگریزی های واژگانی، دستوری، نوشتاری، گویشی، سبکی و زمانی است و هنجارگریزی معنایی شامل مجاز، استعاره، تشبیه، نماد، تمثیل، ابهام و موسیقی می شود. در این پژوهش نشان داده شده است، که شعر آتشی جز در مواردی از استعاره ها و نیز نمونه هایی از ابهام، به خوبی با نظریه ی لیچ قابل تطبیق می باشد.