در جهان معاصر با گذر از نظام معرفتی-انضباطیِ جهانشمول و باور اشرافی/طبقاتی جهان کلاسیک، توجه به جهان فردی و فردیت افراد میسر گردید و هویت سوژههای متنی بر مبنای سبک زندگی و انواع سرمایههای فردی و اجتماعی آنها، موضوع بازنمایی روایتهای ادبی قرار گرفت. بر همین اساس، فقدان برخی از سرمایهها یا خلل در آنها که به مثابۀ اشکالی از داغ ننگ سوژهها مفروض است، به روایت درآمد. از میان داستاننویسان معاصر فارسی، صادق هدایت از برجستهترین نمایندگان بازنمایی انواع داغ ننگ و گفتمان طرد ملازم آن است. در این نوشتار داغ ننگ سوژهها و گفتمان طرد ملازم آنها، در چند داستان کوتاه صادق هدایت دلالتیابی و تفسیر شده است. نتیجه نشان میدهد که راوی داستانهای هدایت در بازنمایی سوژههای متنی، داغخوردگی آنان را در قالب سه شکل تنانه، شخصیتی/روانشناختی و قبیلهای/خویشاوندی بازنمایی کرده است که مبنای شکلگیری برخی از آنها همچون وضعیت شریف داستان بنبست و داود گوژپشت به مثابۀ امر پیشینی یا فلسفی مینماید و در مواردی هم اساس داغ ننگ سوژههایی همچون آبجیخانم، عصمتالسادات، حسن و حاجی مراد امری تاریخی بوده؛ حاصل مناسبات نامتوازن اجتماعی است. آنچه مهم مینماید این است که بازنمایی موارد مذکور از یک سو حاکی از استیصال بشر کنونی در کنار تشخص و استقلال برآمده از فردیتگرایی معاصر است از سوی دیگر حاوی وجوهی از پرسش/اعتراضهای فلسفی و اجتماعی است که پیشتر به این شکل صورتبندی نشدهاند؛ اگرچه در مواردی موضع مولف پنهان داستانها و در تداوم آن نگاه شخصی راوی هم در تشدید یا بسامد پرسش/اعتراضهای مذکور اثر گذاشته است