در خلق ابعاد یک روایت، پایان به مثابۀ آغاز متن، عنصری تاثیر گذار و دلالتی بر هنر نویسنده و ویژگی سبکی اوست. بخش پایانی در هر روایت، عهده دار گره گشایی از موضوع داستان و هارمونی بخشیدن به آن و بیانگر جهان بینی مولف و پیام داستان است. در این نوشتار، پایان بندی قصه های مجید از منظر ساختار و عوامل برسازنده ی آن ها، به شیوه ی توصیفی _تحلیلی و به صورت کتابخانه ای دلالت یابی و تفسیر شده است. نتیجه نشان می دهد، مرادی کرمانی در پایان بندی این قصه ها از پایان بسته(بستار)، باز، نیمه باز و دوری بهره جسته است و از آنجایی که قصه های مجید، یک روایت خطی ساده است، غالب پایان بندی های آن به بستار ختم می شود. نویسنده بیش از آنکه متوجه تنوع گونه های پایان بندی باشد، به چگونگی بهره گیری از شگرد های پایان بندی اهمیت داده است و پایان هر داستان را به شیوه ای متمایز از سایر داستان ها به انجام رسانده است. چگونگی مواجهه ی راوی با مخاطب را در پایان بندی ها می توان اینگونه تفسیر کرد که با توجه به بستار حاکم بر قصه های این مجموعه، خواننده نقشی در تولید معنا ندارد و سهم او در زایش ذهنی این اثر کم رنگ است و محوریت با مولف است؛ اما نویسنده با ایجاد حس نوستالژیک در مخاطب، موجب همذات پنداری و تجدید خاطره در او می شود و در پایان داستان ها، اهداف تربیتی را به روشی غیر صریح و به دور از شعار زدگی، به کودکان و نوجوانان به عنوان مخاطب محوری این قصه ها ارائه داده است که در نقش پذیری آنان تاثیر به سزایی دارد. قصه ها دارای مضامین اجتماعی و اخلاقی_تربیتی است، که فرجام هر داستان، هماهنگ با آن و در جهت تقویت و پرداخت درونمایه شکل گرفته است.