تذکرههای عرفانی بنا به ماهیّت مکتوب خود تابع محدودیّتهای نظام نوشتاریاند؛ منتها مکالمههای مندرج در آنها، از منظر روابط میان مشارکان گفتوگو؛ اعم از نوبتگیریها، لحن، توالی و غیره، از قواعد ارتباطات شفاهی پیروی میکند و حاوی افزودههای دلالتیِ ضمنیای هستند که کشف یا برساخت آنها از جانب خواننده در گرو توصیف و تفسیر آنها به کمک قواعد تحلیل مکالمه است. تذکرهالاولیاء عطّار تقریباً شاخصترین تذکره عرفانی در فرهنگ ایرانی- اسلامی است که با منطق مذکور سامان یافته است؛ لیکن در خوانشهای مکرّر و متفاوتی که از آن شده، دلالتهای مذکور مغفول مانده است؛ از این رو در نوشتار حاضر پس از مشخّصکردن چهار رخداد گفتاری الگو و تکرار شونده در تذکرهالاولیاء با تکیه بر مدل تحلیل مکالمه هایمز، « موسوم به الگوی SPEAKING رخدادادهای گفتاری مذکور در دو سطحِ ،» طبقهبندی و تحلیل شده است. نتیجه نشان میدهد بهرغم مضمونگرایی منتسب ،» تفسیر « و » توصیف «به تذکرهالاولیاء، شیوه تولید و صورتبندی مکالمههای مندرج در رخدادهای گفتاری آن، حاوی دلالتهای افزوده و ضمنیای است که در تقویت یا تثبیت معنا )واقعیّت مفروض یا مطبوعِ مؤلّف( راوی بسیار مؤ ثّر بوده است. نمود این مطلب را میتوان در انتخاب موقعیّت مکالمهها؛ اعم از زمان و مکان، چینش مشارکان گفتوگو، اهداف مکالمه و ساختار فضایی تعامل، روند توالی رخدادها و شکل نوبتدهی، منش و لحن گفتار سخنگویان و مواردی مشابه مشاهده کرد که ضمن آشکارکردن ساختار نظام دانایی میان طبقات یا فِرَق عرفا، میزان پایبندی آنها را به آن باورها نشان میدهد.