فرامتنهـا بـه دو شـکل تفسـیری و انتقـادی در پیرامـون متنهـا شـکل گرفتـه، در رواج، تثبیـت یا تحریـف ِ نظـم ِ دانایـی سـامانیافته در آنهـا نقـش چشـمگیری دارنـد. بـر همیـن اسـاس حتی آن دسـته از فرامتنهایـی را کـه از سـر تفنـن یـا نوعی همدلـی تولید شـده اند، نمی توان نادیـده گرفت. کتـاب اندک گسـتاخ و بیش مـؤدب در حضـرت مثنـوی در مقام فرامتن بـا ِ ادعای مواجهۀ سـه گانه با مثنـوی و مولـوی ـ همدلـی، بازخوانی امروزی و مناقشـه ـ تعـدادی از موضوعهای مثنوی را شـرح و تفسـیر کرده اسـت. به منظـور تبیین بدخوانیهای نوشـتار حاضـر، الگوهای خوانـش در کتاب مذکور باتوجه بـه اصـول عـام خوانـش و ادعای روششـناختی مؤلف بررسـی و نقد شده اسـت. نتیجه نشـان می دهـد کـه کتـاب حاضـر بهرغم برخـی از جذابیتهـای ظاهـری کـه در آن دیده می شـود، حاوی ضعفهایـی همچـون بافت زدایـی اعـم از نادیده انـگاری موضـوع یا خلـط حوزه های معرفتـی، عدول از شـرط گفتوگـوی حـال با سـنت یا گذشـته، تعمیـم و کلی گویـی و نیز زبـان ورزی ناپخته اسـت کـه هرکـدام به مثابـۀ وجوهـی از کم خوانـی یـا زیادخوانـی می توانـد، منجـر بـه بدفهمـی برخـی از خواننده ـ مخاطبان شود