هدف این پژوهش بررسی رابطه تصریح کنندههای قلمرو رگههای شخصیت و هوش هیجانی با کنشوری جنسی؛ با نقش میانجیگر مدیریت تنظیم هیجان بین شخصی و باورهای نارساکنش جنسی؛ در زوجهای متقاضی طلاق بود. پژوهش حاضر به لحاظ هدف کاربردی و به لحاظ روش انجام همبستگی از نوع تحلیل مسیر بود. جامعه آماری این پژوهش مردان و زنان متقاضی طلاق بودند که در سال 1401-1402 به اداره بهزیستی شهر سنندج جهت مشاوره زوجی مراجعه کردند. جهت دستیابی به هدف پژوهش 275 نفر (140 نفر مرد و 135 نفر زن) با استفاده از نمونهگیری هدفمند انتخاب شدند و مقیاسهای اختلال شخصیت مدل پنج عاملی (FFiCD), مقیاس هوش هیجانی (EIS), پرسشنامه مدیریت تنظیم هیجان بین شخصی (IERQ), پرسشنامه باورهای نارساکنش جنسی (SDBQ), کنشوری جنسی زنان (FSFI) و پرسشنامه سلامت جنسی مردان (MSHQ)؛ در اختیارشان قرار گرفت. دادهها پس از جمعآوری وارد نرمافزار SPSS-26 شد و سپس شاخصهای توصیفی و همبستگی برای بررسی رابطه بین متغیرها اجرا شد. نهایتاً از روش تحلیل همبستگی پیرسون در نرمافزار SPSS-26 و تحلیل مسیر در نرمافزار AMOS استفاده شد. نتایج نشان داد که بین تصریح کنندههای قلمروی مهارگسستگی و خرده مقیاس رغبت در کنشوری جنسی زنان، رابطه معنادار منفی وجود دارد و بین تصریح کنندههای قلمروی مهارگسستگی و گسستگی با مقیاس «انزال» در کنشوری جنسی مردان رابطه معنادار منفی وجود دارد. بین تصریح کنندههای قلمرو رگههای شخصیت و باورهای نارساکنشوری جنسی زنان رابطه معنادار مثبت وجود دارد و بین تصریح کنندههای قلمرو رگههای شخصیت به طور کلی با خرده مقیاسهای «میل و لذت جنسی به عنوان یک گناه»، «باورهای مربوط به سن» و «باورهای مربوط به تصویر بدنی» از باورهای نارساکنشوری جنسی، رابطه مثبت و متوسط معنادار وجود دارد. بین هوش هیجانی و کنشوری جنسی زنان رابطه معنادار منفی و متوسطی وجود دارد اما بین هوش هیجانی و کنشوری جنسی مردان رابطه کم و غیرمعناداری وجود دارد. با توجه به این یافتهها میتوان نتیجه گرفت که تصریح کنندههای قلمروی مهارگسستگی عاملی تعیین کننده در نارساکنشوری جنسی در زنان و مردان است. میتوان نتیجه گرفت که در زنان هرچه تصریح کنندههای قلمرو رگههای شخصیت بالاتر باشند، باورهای نارساکنشوری جنسی هم بیشتر است و همین نتیجه در مورد مردان به غیر از خرده مقیاس کنترل مادرانه از باورهای نارساکنشوری جنسی، صدق میکند. همچنین هوش هیجانی پایین میتواند اختلال رغبت و برانگیختگی جنسی را در زنان و اختلال نعوظ را در مردان (اما با معناداری کمتر) پیشبینی کند. بنابراین برنامهریزی جهت درمان و تعدیل نارساکنشوری شخصیت و افزایش هوش هیجانی افراد میتواند باعث کاهش نارسا کنشوری جنسی و تا حد زیادی کاهش طلاق باشد.