مدارا، عنصر ضروری برای فرهنگ دموکراتیک و شهروندی و مفهوم کلیدی در سیاست اجتماعی به شمار می رود که بدون آن زندگی جمعی در جوامع چندفرهنگی دشوار و پرهزینه خواهد بود. با نظر به بافت چندفرهنگی شهر میاندوآب (به عنوان میدان مورد مطالعه) و سابقه مسأله دار شدن روابط بین فرهنگی در این شهر، پژوهش حاضر با الهام از سنخ شناسی مدارای اجتماعی پیترسون کینگ به بررسی وضعیت مدارای اجتماعی می پردازد. این پژوهش به روش پیمایشی و با استفاده از ابزار پرسش نامه در مورد 313 نفر از شهروندان میاندوآب در بازه سنی 18 تا 50 سال با نمونه گیری به روش خوشه ای چندمرحله ای انجام گرفت. بر مبنای یافته های توصیفی، مدارای اجتماعی در بین پاسخ گویان در سطح متوسط ارزیابی می شود. در میان ابعاد مدارا، بالاترین میانگین به مدارای هویتی اختصاص دارد. بر مبنای نتایج تبیینی، اشکال سرمایه(اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی) با مدارای اجتماعی در ابعاد چهارگانه آن رابطه مستقیم دارد. هم چنین، با شدت یافتن جهت گیری قومی و دینی پاسخ گویان، مدارای اجتماعی کاهش می یابد. نتایج تحلیل رگرسیون چند متغیره نشان می دهد متغیرهای اشکال سرمایه و جهت گیری های قومی و مذهبی 3/52 درصد از تغییرات مدارای اجتماعی را تبیین می کنند.