تغییر فصل مشترک همه جوامع و راز پویایی جوامع مدرن است. در جوامع مدرن مکانیسم ها و سازوکارهای نهادی برای مواجهه با تغییرات اجتماعی(درون زا و برون زا) شکل گرفته است. این مساله در جوامع در حال گذار بدلیل وجود همزمان نظام ارزشی و ساختارهای سنتی و عدم تحکیم نهادهای مدرن و وجود زمینه های چندپارگی اجتماعی، با مشکلات عدیده ای در ابعاد اقتصادی، فرهنگی، اجتماعی و سیاسی روبروبوده و اغلب مسائل این جوامع به بحران تبدیل خواهد شد. فلذا جوامع درحال گذار با بحران هویت، بحران مشروعیت، بحران مشارکت، بحران کارایی، و بحران انگیزش روبرو هستند. آن چه که در جوامع در حال گذار بر پیچیده-تر شدن مسائل افزوده است، نحوه مواجهه با مسائل و وضعیت های بحران زا است که ماهیت واکنشی و مقطعی دارد. راه برون رفت از شرایط زمینه ساز بحران، مواجهه علمی، عملی و واقع بینانه در برابر تهدیدها و بحران های اجتماعی به عنوان پیش شرط مدیریت مسالمت آمیز و منطقی تضادهای اجتماعی است. در همین راستا، خشونت زدایی از عرصه سیاسی، دربرگیرنده کردن ساختار قدرت، آشتی ملی، توانمندسازی اجتماعات مختلف، بازسازی اجتماعی و تقویت مشارکت اجتماعی و مدنی و احیای سرمایه اجتماعی به عنوان بنیان اجتماعی و سیاسی مدیریت بحران های اجتماعی و طبیعی ضروری به نظر می رسد.