مدارا، عنصر ضروری برای فرهنگ دموکراتیک و شهروندی و مفهوم کلیدی در سیاست اجتماعی به شمار می رود که بدون آن زندگی جمعی در جوامع چندفرهنگی دشوار و پرهزینه خواهد بود. با نظر به بافت چندفرهنگی شهر میاندوآب (به عنوان میدان مورد مطالعه) و سابقه مسأله دار شدن روابط بین فرهنگی در این شهر، پژوهش حاضر با الهام از سنخ شناسی مدارای اجتماعی پیترسون کینگ به بررسی وضعیت مدارای اجتماعی و میزان تأثیرپذیری آن از اشکال سرمایه می پردازد. این پژوهش به روش پیمایشی و با استفاده از ابزار پرسشنامه در مورد 383 نفر از شهروندان میاندوآبی در بازه سنی 18 تا 50 سال با نمونه گیری به روش خوشه ای چندمرحله ای انجام گرفت. بر مبنای یافته های توصیفی، مدارای اجتماعی در بین پاسخگویان در سطح متوسط به بالا ارزیابی می شود. در میان ابعاد مدارا، بالاترین میانگین به مدارای هویتی اختصاص دارد. بر مبنای نتایج تبیینی، اشکال سرمایه با مدارای اجتماعی در ابعاد چهارگانه آن رابطه مستقیم دارد. همچنین، با شدت یافتن جهت گیری قومی و دینی پاسخگویان، مدارای اجتماعی کاهش می یابد. نتایج تحلیل رگرسیون چند متغیره نشان می دهد متغیرهای مذکور 3/52 درصد از تغییرات مدارای اجتماعی را تبیین می-کنند