در رویکردهای نظری معاصر، در چارچوب موضوع ساختار اجتماعی آموزش بر نقش آموزش به طور عام و آموزش عالی به طور خاص، بر تقویت کنش های ارتباطی عام، تقویت مسئولیت پذیری اجتماعی، همبستگی اجتماعی، تولید سرمایه اجتماعی جدید و به تبع آن تلطیف خاص گرایی های فرهنگی و اجتماعی تأکید شده است. حال این که در واقعیت امر خاص گرایی های فرهنگی و قومی در دانشگاه ها چه وضعیتی پیدا کرده است و تا چه اندازه ساختار اجتماعی آموزش در تعدیل قوم گرایی مؤثر بوده است، قابل تعمق است. به همین دلیل این پژوهش با هدف بررسی وضعیت قوم گرایی در دانشگاه های شهر سنندج و به عنوان پژوهشی پیمایشی انجام شد. جامعۀ آماری شامل تمام دانشجویان دانشگاه های کُردستان، پیام نور و آزاد اسلامی شهر سنندج در سال تحصیلی 91-90 بود که 600 نفر از جامعۀ یادشده بر پایۀ روش برآورد نمونه کوکران و با استفاده از روش نمونه گیری تصادفیِ طبقه ای انتخاب شد. به منظور جمع آوری داده ها از یک پرسشنامه محقق ساخته استفاده شد. نتایج تجزیه و تحلیل داده ها حاکی از آن است که میانگین قوم گرایی (نمونه کل) معادل 15/54 است که بر مبنای یک مقیاس صفر تا 100 متوسط ارزیابی می شود. بر مبنای نتایج تحقیق، متغیرهای سابقۀ دانشجویی، یادگیری تعاملی، تعاملات اجتماعی و روابط انجمنی اثرات مؤثر و کاهش دهنده ای بر قوم گرایی داشته و در مجموع 40 درصد تغییرات قوم-گرایی دانشجویان را تبیین می کنند. در بخش پایانی مقاله، دلالت های یافته ها و نتایج تحقیق در زمینۀ مدیریت مسالمت آمیز تغییرات فرهنگی در محیط دانشگاه مورد بحث قرار گرفته است