وجود احساس نزدیکی و پذیرش اجتماعی در بین اقوام در بین اقوام ایرانی، یکی از مطمئن ترین راه های نیل به همبستگی و وفاق اجتماعی در ایران به شمار می آید. این مقاله با اتخاذ رویکردی جامعه شناختی، به بررسی میزان فاصله ی اجتماعی ساکنان شهر بانه (که به لحاظ قومیتی کرد هستند) از اقوام ایرانی و عوامل مؤثر بر آن می پردازد. در این پژوهش، منظور از فاصله ی اجتماعی، گرایش اعضای یک قوم به پذیرش یا طرد اعضای اقوام دیگر است. این گرایش ابعاد شناختی، عاطفی و آمادگی برای عمل را شامل می شود. بنابراین برای تحلیل آن با مرور دیدگاه ها و نظریه های سطح خرد جامعه شناسی و روان شناسی اجتماعی و منابع تجربی موجود، چارچوب مفهومی مناسبی تنظیم گردیده است. در اجرای تحقیق از روش پیمایشی و برای گردآوری داده ها نیز از پرسشنامه استفاده شده است. مصاحبه با نمونه ی 399 نفری از ساکنان شهر بانه نشان می دهد که پاسخگویان، کم ترین فاصله ی اجتماعی را با قوم فارس و بیش ترین فاصله را با قوم عرب دارند. در جمع بندی سلسله مراتب ترجیحات قومی، در بین پاسخگویان به ترتیب اقوام فارس، آذری، بلوچ، لر و عرب قرار می گیرند. یافته های تحقیق، ناکافی بودن رویکردهای مبتنی بر جامعه شناسی خرد را در مطالعه و بررسی فاصله ی قومی در ایران نشان می دهد. با توجه به این که مسئله ی فاصله ی قومی و به تبع آن تعاملات اقوام در ایران، متاثر ااز فضای فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و اقتصادی کشور و تحولات تاریخی مرتبط با آن است، توجه به دیدگاه و نظریه های سطح کلان نظیر نظریه ی استعمار داخلی هشتر، که بر متغیرهایی نظیر میزان محرومیت، میزان تبعیض و نابرابری های اقتصادی در بین اقوام در شکل گیری هویت و بسیج قومی تاکید دارد و تلفیق آن ها با نظریه های سطح خرد، ضروری به نظر می رسد. یافته های این پژوهش نشان می دهد که مسئله ی فاصله ی اجتماعی بین اقوام در ایران وجود دارد و لذا اهمیت و ضرورت اتخاذ و تدوین سیاست قومی مناسب در ایران در جهت کاهش این فاصله ها مورد توجه و تاکید خاص قرار گرفته است.