به باور وایلز و باندی (2000) یک ناظر در مدرسه به عنوان یک رهبر آموزشی است که فعالیت های مرتبط با یادگیری را هماهنگ و مدیریت می کند. از این رو، ناظران آموزشی باید دارای بینش و تمایل برای کمک به انجام تغییرات در مدارس تحت نظارت خود باشند. ناظران آموزشی می توانند دست کم در سه حیطه توسعه آموزشی، تدوین برنامه درسی و توسعه معلمان نقش های گوناگونی مانند هماهنگ کننده، مشاور، رهبر گروه و ارزشیاب را ایفا کنند. ایفای نقش های مذکور توسط ناظر به میزان تسلط وی بر دانش و مهارت هایی هم چون مشاوره، نظریه های برنامه درسی، فناوری آموزشی، فلسفه آموزش و پرورش، مدیریت و نظریه های یادگیری و شخصیت بستگی دارد(اولیوا و پاولاس ، 2004). نظارت فرصتی برای ارتقای کارایی، تفکر انتزاعی و بازخورد به خود در زمینه روش های تدریس معلم فراهم می کند. اگر ناظر فاقد دانش کافی نظارتی باشد و نتواند نیازهای آموزشی معلم را برآورده کند یک رابطه کاری بی فایده شکل می گیرد. در نتیجه، معلم ممکن است تلاش کافی برای آموزش به عمل نیاورد و به دنبال آن تمایل، توانایی و سطح یادگیری دانش آموزان تحت تأثیر قرارگیرد و نهایتاً کل تجربه تدریس غیر اثربخش گردد (بیچ و رینهارتز ، 2000).