مسئله جذب و ماندگاری نیروی انسانی در آموزشوپرورش بهخصوص در مناطق کمبرخوردار یکی از مؤلفههای موفقیت نظام آموزشی است. هدف این پژوهش، آزمون تجربی مؤلفههای مؤثّر شیوههای جذب و ماندگاری نیروی انسانی در مناطق کمتر برخوردار آموزشوپرورش جهت دستیابی عادلانه همۀ مناطق به امکانات و نیروهای آموزشی و بررسی تفاوت این مؤلفهها برحسب متغیرهای جمعیتشناختی است. رویکرد انتخابشده برای انجام این پژوهش، کمی از نوع توصیفی - پیمایشی است. جامعۀ آماری این پژوهش، معلمان استان کردستان است که از طریق نمونهگیری طبقهای متناسب با حجم و پس از آن با گرفتن نمونههای تصادفی ساده به طور مستقل از داخل هر طبقه، 616 نفر از این معلمان انتخابشدهاند. اطلاعات، از طریق پرسشنامه محقّق ساختۀ 40 گویهای جمعآوریشده است. شش مؤلفۀ اصلی استخراجشده از بخش کیفی شامل نوعدوستی، هویت اجتماعی - شغلی، عدم سلامت اداری، نابرابری و تبعیض، ایجاد ساختار حمایتی مطلوب و الزامات و مقتضیات شغلی برای بررسی وضعیت جذب و ماندگاری مورد تحلیل قرار گرفت. نتایج حاصل از انجامدادن تحلیلها با استفاده از آزمونهای آماری شامل آزمون T با دو نمونۀ مستقل، تحلیل واریانس یکطرفه، آزمون فریدمن و تحلیل عاملی مرتبه دوم نشان داد که در مؤلفههای جمعیتشناختی، در رشته تحصیلی و جنسیت تفاوت معنیداری برای مؤلفههای جذب و ماندگاری وجود ندارد و برای مدرک تحصیلی و سابقه کاری تفاوت معنیداری وجود دارد. آزمون فریدمن برای اولویتبندی مؤلفهها از دیدگاه مشارکتکنندگان، نشان داد که مؤلفۀ نوعدوستی دارای بالاترین اولویت و عدم سلامت اداری دارای پایینترین اولویت است؛ همچنین تحلیل عاملی مرتبه دوم که بهمنظور اعتباریابی و آزمون مدل استخراجشده بخش کیفی صورت گرفت نشان داد مدل دارای برازش مطلوب است. نتیجهگیری: بر اساس یافتهها میتوان استدلال کرد که اگر مؤلفههای نوعدوستی و هویت اجتماعی - شغلی را ملاک جذب و ماندگاری قرار دهیم و در ادامۀ کار از بروز مؤلفههای عدم سلامت اداری و نابرابری و تبعیض، جلوگیری کنیم و همچنین برای ماندگاری معلمان در مناطق کمتر برخوردار ساختارهای حمایتی مطلوب و الزامات و مقتضیات شغلی را اولویت قرار دهیم، به وضعیت پایدارتری در آموزشوپرورش مناطق کمتر برخوردار ازلحاظ منابع انسانی دست خواهیم یافت.