1403/02/18
نقی شعبانیان

نقی شعبانیان

مرتبه علمی: دانشیار
ارکید:
تحصیلات: دکترای تخصصی
اسکاپوس: 56079428000
دانشکده: دانشکده منابع طبیعی
نشانی: سنندج، دانشگاه کردستان، دانشکده منابع طبیعی، گروه جنگلداری، ص.پ. 416، کد پستی: 6617715175
تلفن: 08733620551

مشخصات پژوهش

عنوان
الگوی پراکنش مکانی گونه های چوبی منطقه حفاظت شده بیستون (مطالعه موردی: چالابه، استان کرمانشاه)
نوع پژوهش
پایان نامه
کلیدواژه‌ها
: الگوی پراکنش مکانی، روش های فاصله ای، جنگل های زاگرس، کرمانشاه، چالابه
سال 1397
پژوهشگران بتول رستمی(دانشجو)، نقی شعبانیان(استاد راهنما)، کیانوش رستمی(استاد مشاور)

چکیده

جنگل های زاگرس از لحاظ اقتصادی و اجتماعی و زیست محیطی دارای ارزش بالایی بوده و کسب اطلاعات کمی و کیفی و اطلاع از ساختار این جنگل ها جهت مدیریت صحیح آن ها ضروری می باشد. برای تضمین پایداری، مدیریت، برنامه ریزی، حفاظت و پایش تغییرات جنگل داشتن اطلاعات دقیق در مورد مشخصه های کمی و اکولوژیکی توده های جنگل نیاز است. هدف از اجرای این تحقیق، بررسی الگوی پراکنش مکانی گونه های درختی در منطقه (چالابه بیستون) کرمانشاه بود. برای جمع آوری اطلاعات مورد نظر تعداد 50 قطعه نمونه در قالب یک شبکه آماربرداری تصادفی منظم با ابعاد 100×100 متر با قطعات نمونه (10آر) برداشت گردید. به منظور تحلیل الگوی پراکنش مکانی آنها از دو روش معمول در بررسی الگوی پراکنش مکانی، یعنی قطعه نمونه با مساحت ثابت و نمونه-برداری فاصله ای تی و ترکیبی استفاده شد. در روش قطعه نمونه از شاخص های موری سیتا و استاندارد موری سیتا و در روش فاصله ای از شاخص های هینز و هاپکینز استفاده شد. نتایج آمار-برداری کمی بر اساس قطعه نمونه ثابت نشان داد که گونه بلوط ایرانی از نظر تراکم (145 اصله در هکتار برابر با 58% کل درختان) و سطح تاج پوشش (2227 متر مربع برابر با 63% سطح تاج پوشش منطقه) بیشترین سهم را در منطقه مورد مطالعه داشته است. نتایج حاصل از بررسی شاخص های قطعه نمونه و شاخص های فاصله ای، هر دو نشان داد که الگوی پراکنش تمامی گونه-های چوبی مورد مطالعه در منطقه کپه ای می باشد و همچنین با مقایسه مقدار شاخص های بدست آمده می توان گفت که گونه بلوط ایرانی نسبت به دیگر گونه های چوبی موجود در منطقه، بیشتر به سمت الگوی پراکنش کپه ای تمایل دارد. همچنین نتایج نشان داد که روش های فاصله ای که اجرای آن نسبت به روش قطعه نمونه ساده تر است، اطلاعات مناسب تری از الگوی پراکنش مکانی ارائه می-دهند و می تواند جایگزین شاخص های قطعه نمونه گردد.