تئوری شهرفراانسانی به دنبال دستیابی به ایده ای جدید برای گذر از عصر آنتروپوسین و ورود به عصر همه شمولی در کره زمین است. بازتعریف انسان به عنوان تنها یکی از اعضا و نه مرکز هستی، جستجو برای ایجاد راهی جهت برقراری ارتباط و شمول گرایی فضاهای شهر و تعریف نقش برای تمامی گونه های مختلف غیرانسان(همچون حیوانات، تکنولوژی و طبیعت) به اندازه نقش انسان در شهرها، اساس نظریه شهر فراانسانی را تشکیل می دهد. این شهر، نمودی از پویایی و پیوند بوده و نیازمند بازخوانی پیکربندی شهرهای معاصر، برای ایجاد شبکه بهم پیوسته مختص تمامی موجودات در شهر است. لازمه این امر وقوع یک جهش پارادایمی در رویکردهای برنامه ریزی و تغییر در پارامترهای فرهنگی و اخلاقی جوامع بشری است.