شعر میراث، در آخر شاهنامه، از زمان چاپش در 1338 تاکنون با اقبال فراوانی روبه رو بوده که بازنشر آن در کتاب ها و تارنماهای مختلف نشانۀ این اقبال تواند بود؛ امّا تفسیرهای نوشته شده بر آن، اشارات بسیار اندک و اغلب اشتباهی است که دربارۀ بندهای آشنا در نیمۀ نخست شعر نوشته شده و سایر بندها در نیمۀ دوم فروگذاشته شده که نشان از دیریابی و ابهام بخش هایی از آن دارد؛ لذا در این شعر، دوگانه ای ناساز (جاذبیّت هم زمان با مانعیّت) گرد آمده که توجّه برانگیز است. این جستار به شیوۀ تحلیلی-توصیفی، دیالکتیک خوانش ها و نگرش ها را با بهره گیری از رویکرد زیبایی شناسی دریافت می کاود و نشان می دهد که رویکرد خوانشی به شعر میراث در این شش دهه، اجتماعی بوده است. آنچه باعث دیریابی و بدفهمی شعر شده، رمزگانی سرکش و ناآشناست که تفسیر آنها، می تواند گره ها را بگشاید و خوانش تازه ای را فراروی خواننده بگذارد که این جستار بدان پرداخته است.