درباره ی حسین منصور حلّاج در منابع ایرانی و اسلامی سخنهای زیادی گفته شده است. افزون بر آن خاورشناسانی هم مانند لویی ماسینیون و نیکلسون درباره او مطالب زیادی را نوشته اند که به نظر می رسد وجه مشترک تمام این مطالب فرابردن حلّاج از شخصیّتی تاریخی به شخصیّتی افسانه ای و فراواقعی است. این درحالی است که از مجموع کتابهای او جز پاره هایی از چند اثر ازجمله دیوان وی، چیز دیگری در دست نیست که خود همین نکته هم بیشتر به این فرابردن شخصیّت حلّاج به آسمان افسانه ها دخیل بوده است. از طرفی دیگر حضور او در ادبیات فارسی، بسیار جذّاب و مقبول بوده است که البته ریشه این جذّابّیتها بیشتر از همه به نوع نگرش و داستان پردازی عطّار در تذکره الأولیاء برمی گردد. این مقال بر آن است که حقیقت شخصیّت حلّاج را بازنماید و سلوک عرفانی او را با تردیدی جدّی روبه رو کند. بدیهی است که تمام مستندات این سخنرانی از منابعی بوده است که به زمان خود حلّاج نزدیک هستند.