قصّه های ایرانی بر بستری بالیده اند که امروزه در طبقه بندی جهان بینیها بدان جهان بینی فلسفی می گویند که مبتنی بر نگاه آسمانی خاکی بود. در این جستار این پرسش بنیادین با نگاه به منظومه "مم و زین" مورد بحث و فحص قرار گرفته که چرا در روزگار ما، داستان گویی و داستان پردازی به شیوه قدیم منسوخ شده است و به جای آنها انواع رمانها و داستانهای کوتاه مجال رشد و بالش یافته است. نگارنده برای جواب به این پرسش، به سراغ تقسیم بندی تمدّن بشری به سه دوره اسطوره ای، فلسفی و علمی رفته و آنگاه بستر رشد و تکامل این داستانها را در جهان بینی فلسفی جسته و در پایان به این نتیجه رسیده است که با دگرگون شدن جهان بینی انسان، این شیوه داستان گویی هم رو به خاموشی نهاد و جای آن را شیوه های نوینی اشغال کرد که با جهان بینی جدید سازگاری دارد.