با شکلگیری و پیشرفت عرفان اسلامی، علم تصوف با ادبیات همراه میشود و متصوفه به نگارش آثار ادبی عرفانیِ با ارزشی اقدام میکنند و در آنها به شکل ادبی، تجربههای عرفانی خود را بازتاب دادهاند. یکی از شخصیتهایی که در عرفان و ادبیات عرفانی حضور پررنگی داشته است، خضر است. با بررسی شخصیت خضر در عرفان اسلامی، مشاهده می-شود که در روایتهای بازگو شده از ملاقات خضر با مشایخ عرفان و همچنین چگونگی اشاره به او در آثار مختلف، حضور خضر و جایگاه او شکل ثابت و یکنواختی ندارد. یکی از مهمترین دلایل تفاوت بازتاب خضر در آثار عرفانی، تأثیرپذیری آنها از شرایط اجتماعی است. با در نظر گرفتن این موضوع، در این پژوهش سعی شده که به روش تحلیلی توصیفی و بر اساس معیارهای نقد تکوینی به بررسی سیر تکاملی حضور خضر و جایگاه او در عرفان اسلامی پرداخته شود. جامعه آماری برای دستیابی به این هدف نیز سه کتاب طبقات الصوفیه، کشف المحجوب و مرصاد العباد هستند. در نتیجه این بررسی مشاهده میشود که حضور خضر در آثار عرفانی تابعی از تغیرات اجتماعی طبقه متصوفه و پیشرفت آنها میباشد، به این صورت که در ابتدا و در زمان شکلگیری تصوف تا رسیدن زمان رشد بلوغ فکری متصوفه، خضر بهعنوان شیخ و مرشد به آموزش مبانی و اصول و مبادی عرفان به آنها میپردازد و با پیشرفت سطح علمی و دستیابی به مقامات بالاتر بهتدریج خضر به دوست و همنشین مشایخ تغییر مییابد و در ادامه در مجلس مشایخ حضور یافته است. در نهایت در حدود سالهای پایانی سدهی چهارم به بعد از همنشینی با او نیز نهی شده و تنها موارد بسیار اندکی از ملاقات مشایخ با او روایت شده که در آنها نیز به خضر بیاحترامی شده است و آنچه از خضر باقی میماند اشاره به نام او در بررسی مسائل عرفانی است.