زمینه و هدف: با توجه به شیوع بالای اختلال اضطراب فراگیر (دومین اختلال اضطرابی شایع) و با توجه به سیر مزمنی که این اختلال به خود می گیرد، نیاز مبرمی به توسعه و گسترش مداخلات اثربخش و به لحاظ تجربی تأیید شده، برای این اختلال وجود دارد. پژوهش حاضر با هدف مقایسه اثربخشی درمان شناختی رفتاری معطوف بر عدم تحمل ابهام با درمان دارویی در بیماران مبتلا به اختلال اضطراب فراگیر انجام شد. روش: طرح پژوهش حاضر از نوع مطالعات نیمه تجربی بود که در قالب طرح پیش -آزمون و پس آزمون با دو گروه انجام شد. جامعه مورد نظر، شامل کلیه دانشجویان دختر دانشگاه کردستان و بیماران مراجعه کننده به مراکز درمانی خصوصی شهر سنندج بود. نمونه پژوهش شامل 24 نفر از بیماران مبتلا به اختلال اضطراب فراگیر بودند که در دو گروه قرار گرفتند. نمونه گروه اول (درمان شناختی رفتاری معطوف بر عدم تحمل ابهام؛ 12 نفر) به روش نمونه گیری مقدور با فراخوان و گروه دوم (درمان دارویی؛ 12 نفر) به روش نمونه گیری غیراحتمالی در دسترسِ هدفمند، انتخاب شدند. افراد گروه اول، تحت درمان شناختی رفتاری معطوف بر عدم تحمل ابهام به مدت 12 جلسه ی یک ساعته قرار گرفتند و افراد گروه دوم، تحت درمان دارویی با داروهای مهارکننده باز جذب سروتونین (SSRIs) (سرترا لین با دوز 100 میلی گرم و سیتالوپرام با دوز 40 میلی گرم) قرار گرفتند. ابزارهای مورد استفاده در پژوهش، پرسشنامه های عدم تحمل ابهام (IUS)، نگرانی پنسیلوانیا (PSWQ)، پرسشنامه چرا نگرانی (WWQ-II)، اجتناب شناختی (CAQ) و جهت گیری منفی نسبت به مشکل (NPOQ) بودند. داده ها با استفاده از روش آماری تحلیل واریانس با اندازه گیری های مکرر (Repeated Measures) مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. یافته ها: نتایج نشان داد که درمان شناختی رفتاری معطوف بر عدم تحمل ابهام در مقایسه با درمان دارویی بر روی متغیرهای عدم تحمل ابهام، نگرانی، اجتناب شناختی و جهت گیری منفی نسبت به مشکل، اثربخشی بیشتری داشته است. اما در مورد مؤلفه ی باورهای مثبت درباره نگرانی تفاوت معنی داری بین دو روش درمانی مشاهده نشد و هر دو روش اثربخشی یکسانی داشتند. نتیجه گیری: با توجه به تأثیر درمان شناختی رفتاری معطوف بر عدم تحمل ابهام بر کاهش عدم تحمل ابهام، نگرانی، اجتناب شناختی و جهت گیری منفی نسبت به مشکل در بیماران مبتلا به اختلال اضطراب فراگیر، این نتای