هدف پژوهش حاضر، بررسی و تحلیل ارتباط بین کمالگرایی و افکارخودکشی با تاکید بر نقش میانجیگری و نیز نقش تعدیلگری متغیرهای خودانتقادی، نشخوار فکری و خودشفقتی با بهره گرفتن از روش تحلیل مسیر و رگرسیون سلسه مراتبی بود. به منظور دستیافتن به اهداف پژوهش، 1312 نفر در سال 1403-1402، با استفاده از روش نمونهگیری در دسترس مورد گزینش قرار گرفتند که این افراد جهت گردآوری دادهها، مقیاسهای خودشفقتی (از نوع فرم کوتاه)، سطوح خودانتقادی، افکار خودکشی بک، سبک پاسخدهی نشخواری و چند بُعدی کمال گرایی را به صورت آنلاین یا حضوری تکمیل نمودند و پس از آن، دادهها براساس رگرسیون سلسله مراتبی و تحلیل مسیر مورد ارزیابی و سنجش قرار گرفتند. برحسب یافتهها، در رابطهی مابین افکارخودکشی و کمالگرایی، در سطح 01/0، هر سه متغیر خودشفقتی، خودانتقادی، نشخوارفکری، به شکل معناداری، توانستند نقش میانجی را ایفا کنند ولی در رابطه با نقش تعدیلگر، از بین متغیرها، فقط خودشفقتی و خودانتقادی به شکل معناداری، توانستند این نقش را عهدهدار شوند. علاوه بر این، در سطح متغیر، مدل میانجی و مدل تعدیلگر به ترتیب توانستند، 80% و 79% از واریانس افکار خودکشی را مورد تبیین قرار دهند. از اینرو، به درمانگران آسیبهای روانی توصیه میشود که به عنوان بخشی از درمان به شناسایی و تحلیل کمالگرایی، افکار نشخواری و خودانتقادی بپردازند و آموزش مهارتهای خاص جهت هدف قراردادن این سازه ها را جزء دستور کار خود قرار دهند.