هدف این پژوهش بررسی تجارب بدرفتاری دوران کودکی و سبک های دلبستگی ناایمن و ارتباط آن ها با ویژگی های اختلال شخصیت مرزی با در نظر گرفتن نقش میانجی گر ذهنی سازی و تنظیم هیجان در این رابطه می باشد. جامعه ی آماری این پژوهش شامل کلیه دانشجویان شاغل به تحصیل در دانشگاه های استان کردستان در سال تحصیلی 1399-1398 بودند. از میان آنها نمونه ای به حجم 800 نفر به صورت در دسترس انتخاب شدند و پرسشنامه های آنلاین از طریق شبکه های اجتماعی در بین آنها پخش شد. از دو برنامه رایج WhatsApp و Telegram برای ارسال و پیگیری پرسشنامه ها استفاده گردید. در طراحی پرسشنامه ها از بستر Google Form استفاده شد. از پرسشنامه آسیب های دوران کودکی_نسخه کوتاه شده (CTQ_SF)، پرسشنامه سبک های دلبستگی بزرگسالان (RASS) مقیاس غربال گری مک لین MSI-BPD))، پرسشنامه ذهنی سازی RFQ))، مقیاس دشواری در تنظیم هیجان DERS)) استفاده شد. در انتها تعداد620 پرسشنامه بازگشت داده شد که با حذف پرسشنامه های مخدوش و نامعتبر، داده های حاصل از 576 نفر به عنوان نمونه نهایی مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. برای تحلیل آماری داده های پژوهش علاوه بر همبستگی، تأثیر مستقیم و غیرمستقیم و واسطه ای توسط روش تحلیل مسیر (Pathway Analysis) با استفاده از نرم افزارهای SPSS و AMOS استفاده شد. یافته ها نشان دادند افرادی که در دوران کودکی توسط مراقبان خود بدرفتاری را تجربه کرده بودند، احتمال اینکه در بزرگسالی سبک های دلبستگی اضطرابی و اجتنابی را داشته باشند و ویژگی های اختلال شخصیت مرزی را به نمایش بگذارند و هم اینکه در تنظیم هیجان و ذهنی سازی مشکل داشته باشند، بالا می رود. بدرفتاری های دوران کودکی و سبک های دلبستگی ناایمن، اختلال شخصیت مرزی را با میانجی گری متغیرهای ذهنی سازی و تنظیم هیجان بالا می برد.