هنر و جامعه همواره رابطه ای دوسویه و متقابل داشته است به طوری که گاه مناسبات و رخدادهای اجتماعی بر هنر تاثیر گذاشته و موجبات پیدایش سبک ها و جریانات هنری گشته و گاه هنر عامل تحولات اجتماعی شده است. از این منظر هنر شهری یکی از جنبه های هنری است که متوجه عرصه های عمومی شهر شده است. در هنر شهری مجموع کنش های متقابل کنشگران، فضاها و اشیاء، به گونه ای بر هم تاثیر می گذارند که هنر را امری اجتماعی می نمایند، که نه تنها بازتاب شرایط تولید آن است؛ بلکه می تواند آینه تمام نمای واقعیت های جامعه نیز باشد. فضاهای شهری امروز و زندگی جاری مدرن در آنها، از جایگاه هنر به مثابه امری کیفی کم بهره مانده است. و این پدیده به دلیل تراکم بافت های شهری، فرسودگی بدنه ها، ماشین گرایی، فقر طبیعت و ... ضرورتی دو چندان در شهر می یابد. این پژوهش با مطالعات اسنادی و میدانی سعی بر آن دارد که با شناخت ابعاد نظری و عملی هنر شهری و دسته بندی آن در شهر راهکارهایی جهت کیفیت بخشی به محیط شهری سنندج ارائه دهد.