پزوهش حاضر با هدف معرفی علم نوین زبان شناسی به جامعه ی زبان آموزان قصد دارد به این اهم بپردازد که اگرچه امروزه در قرن حاضر زبان آموزان از امکانات بسیار وسیعی جهت امر آموزش و یادگیری زبان برخوردارند، با این حال به دلیل عدم آشنایی با رویکردهای نوین و مسلط در زبان شناسی که به مثابه ی علمی که به مطالعه ی روش مند زبان می پردازد، همواره آموزش زبان با خلأ و نقصان مواجه است که می توان این خلأ و کمبود را با آشنایی با این رویکردها به فرصتی مناسب در امر آموزش و یادگیری تبدیل کرد. خواه زبان مورد آموزش، زبان فارسی باشد و یا هر کدام از زبان های زنده ی ایرانی و یا حتی زبان بیگانه ای؛ همچون زبان انگلیسی. پرسش اساسی-ای که این پژوهش قصد بررسی آن را دارد این است که چه کمبودهایی در امر آموزش زبانی همچون زبان فارسی هست که آن را برای زبان آموزان پیچیده کرده است. در این بررسی نگارندگان قصد دارند تا با معرفی تنها یکی از این رویکردهای مسلط در زبان شناسی با عنوان رویکرد شناختی، نه تنها به فهم بیشتر گویشوران در استفاده از زبان مادریشان کمک کنند، بلکه زبان آموزان را نیز یاری نمایند تا بتوانند درک بهتری از زبانی که در حال یادگیری آن هستند، پیدا کنند. از این رو، نگارندگان از میان همه ی اجزای کلام تنها با هدف آموزش چند معنایی حروف اضافه در زبان فارسی به نگارش چنین تحقیقی همت گماشتند. از این رو، از میان رویکردهای مختلف زبان شناسی از جمله رویکردهایی که نگاه متفاوتی به حروف اضافه دارد رویکرد زبان شناسی شناختی است و یکی از موضوعاتی که در این رویکرد بسیار به آن توجه شده پدیده ی چندمعنایی است. از منظر زبان شناسان شناختی، چندمعنایی واژگان، پدیده ای گسترده و فراگیر در زبان است که در ساختار مفهومیِ ذهنِ انسان ریشه دارد که با کاوش و بررسی معناهای گوناگون و مجزای واژگان به بینش و درکی روشن و صحیح دست می یابیم. در این رویکرد تلاش می شود تا روشی سامان یافته و انگیخته برای واکاوی معناهایِ گوناگون یک واژه ی چند معنا ارائه شود. برای این منظور، باید شیوه ای روشن و قابل تأیید برای شناسایی معناهای مجزایِ حروف اضافه که به بافت وابسته نباشند و نیز شناسایی معنای سرنمون آن ها در پیش گرفته شود. شایان ذکر است که ماهیت انجام این پژوهشِ کیفی، توصیفی-تحلیلی بوده و چارچوب نظری آن رویکرد معناشناسی شناختی است. به طورکلی آگاهی