یکی از رفتارهای ظریفِ زبان که از قدیم متفکران را به خود مشغول داشته، ساخت استعاره است. استعاره از دیدگاه سنتی به منظور شباهت میان دو لفظ مورد استفاده قرار گرفت تا لفظی به جای لفظی دیگر به کار رود و همواره از آن به مثابۀ زبان مجازی و به عبارتی ادبی یاد کرده اند. در حالی که از دیدگاه زبان شناسی شناختی، استعاره درک یک حوزۀ مفهومی از راه حوزۀ مفهومی دیگر است. در این رویکرد، دو حوزۀ مبدأ و مقصد چنان بهم پیوند خورده اند که این پیوند در سطح واژگان و زبان نیست، بلکه در سطحی ژرف تر و در دستگاه ذهن و شناخت آدمی است. حوزۀ مفهومی که استعاره از آن بر می خیزد و دارای مفهومی ملموس تر است حوزۀ مبدأ و حوزۀ انتزاعی تر حوزۀ مقصد است. هدف از انجام پژوهش حاضر بررسی استعارۀ زمان در اشعار شاملو و حافظ بر اساس انگارۀ استعارۀ مفهومی (انگارۀ اسم) در رویکرد شناختی از دیدگاه لیکاف و جانسون (1980) می باشد که یکی از اولین قالب های نظری در حوزۀ معناشناسی شناختی به حساب می آید. در این پژوهش با تکیه بر بحث استعاره در زبان شناسی شاختی سعی شده است استعاره زمان در شعر سنتی و نو فارسی، بر اساس منتخب اشعار شاملو و حافظ بررسی شود. از دیدگاه شناختی، بر خلاف دیدگاه سنتی، مبنایِ اصلی انگاره ی اسم آن بود که استعاره تنها جنبه ی هنری و زیبایی بخشی به کلام ندارد، بلکه تفکر نیز اساساً ماهیتی استعاری دارد و این همان پرسشی است که نگارندگان پژوهش به دنبال آن هستند که در اشعار این شاعران استعارۀ زمان از چگونه جایگاهی برخوردار است. ماهیت روش شناسی پژوهش حاضر که از نوع کیفی انجام گرفته توصیفی-تحلیلی بوده و روش گردآوری داده ها، به صورت کتابخانه ای از میان اشعار شاملو و حافظ صورت گرفته است. یافته های پژوهش نشان می دهد که الگوهای استعارۀ مفهومی زمان شامل «حرکت»، «مکان» و «شئ با ارزش» هستند که در اشعار شاملو و حافظ به گونه ای پیدا به عنوان قلمرو مبدأ به کار رفته اند تا نگاشت بین دو حوزۀ مبدأ و مقصد را به خوبی نشان دهند. در این راستا، پژوهش حاضر با توجه به محدودیت حجم مقاله پانزده بیت از اشعار شاملو و دوازده بیت از اشعار حافظ را بر اساس انگارۀ اسم مورد تحلیل و واکاوی قرار داده است. نتایج حاکی از آن است که در پی بررسی استعارۀ مفهومی زمان از دیدگاه شناختی، می توان ادعا کرد که حافظ زمان را در قالب مکانی محدود گنجانیده است و ا