در چند دهه اخیر، پدیده فقر در اکثر کشورهای در حال توسعه، از جمله ایران، بهطور فزایندهای «شهری» شده است. این تحول عمدتاً در قالب گسترش سکونتگاههای غیررسمی و عدم رسمیت یافتن فضای زندگی بخشی از ساکنان شهرها نمود یافته است. این سخنرانی با هدف واکاوی رابطه دیالکتیکی بین حاشیهنشینی و بازتولید چرخه فقر در شهر سنندج انجام شده است. شهر سنندج با وضعیتی بحرانی مواجه است، تا آنجا که سهم سکونتگاههای غیررسمی از کل مساحت شهری، نزدیک به سه برابر میانگین کشوری برآورد میشود. این وسعت چشمگیر، به شکلگیری «هلال فقر» در پیرامون شهر منجر شده است. مهمترین مکانیسمهای بازتولید فقر در این بافتها عبارتاند از: محرومیت از دسترسی به خدمات پایه و زیرساختهای شهری، ناامنی مالکیت و سکونت، محدودیت دستیابی به مشاغل پایدار و رسمی، و طرد اجتماعی‑فرهنگی. درهمتنیدگی این عوامل، چرخهای معیوب پدید میآورد که ساکنان را در دام «فقر چندبعدی» اسیر کرده و امکان گسست از این چرخه را برای نسلهای آینده نیز بهطور جدی با دشواری مواجه میسازد.