حاکمیّت ملی در قانون اساسی مشروطه در چهرهای ژانوسی (دوگانه) متجلّی گشته است. نوشتار پیش رو، در پی یافتنِ اسبابِ پدیداری چنین امری بوده و در درونِ فرم حقوقی به نحوۀ تأسیس و یکپارچگی آن نظر نموده است. تأسیس در قالبِ نیروهای اجتماعی ـ سیاسی بروز یافته (امر مادی) و اندیشه سبب سازِ یکپارچگی فرم حقوقی شده است (امر نظری). تتبع از اسلوبِ پدیدارشناسی تاریخی ـ زبانی در ساحتِ حقوق انضمامی متابعت نموده است. این مطالعۀ تاریخی، از توصیفِ زبان متعیّن در فرم آغازیده و به دنبالِ تناظرهای زبانی در مراتبِ مادی و نظری ره پیموده است تا بتواند به غایت خویش نائل آید. مرتبتِ امر مادی، حرکتی است به سوی ایجادِ زبان نهادمند و مورد توافق؛ اما، نقش دوگانۀ مجلس اول مشروطه در مقام قوۀ موسِّس و موسَّس و نیز عدم تعادل میان نیروهای اجتماعی در نهاد سیاسی، سبب تزلزل در آن زبان گردیده و اصطالحِ حاکمیّت را به جنبه های مختلف آن فروکاسته است. در مرتبتِ امر نظری، در آن دورۀ تاریخی با فقدان اندیشه به منزلۀ عنصرِ یکپارچه سازِ فرم حقوقی مواجه بودهایم (امر محلی) و گسست از امر جهانشمول در صورتبندی چنین فرمی نیز این موضوع را دشوارتر نموده است. در این خلاء، دکترین پسافرم بر جایگاه اندیشه تکیه زده و در پی ترمیم یا برگذشتن از فرم حقوقی در آتیه بوده است. النهایه، می توان بازگفت در فقدانِ اندیشه، نیروها، فرمی را بدون یکپارچگی عناصر آن آفریده اند.