کوشش نوشتارِ پیشرو بر آن پایه قوام گرفته است تا درکِ ایرانی پیرامون حاکمیّت ملی را فاش نموده و رادعها و همچنین آثار حقوقی برآمده از آن را مورد دقت نظر قرار دهد. زینرو، جهت دستیازیدن بدین مهم با تمهیداتِ نظری در باب «مفاهیم جدید و تشتّت زبانی» و «ترکیب و همنشینی نیروهای اجتماعی ـ سیاسی» آغازیده که بر مفهومِ حاکمیّت سایه گسترانیده است. در ادامه با محوریّتِ متون قوانین اساسی (نظامنامه اساسی و متمِّم آن و قانون اساسی 1358) به مثابهی قرائتِ حقوقی رسمی و چگونگی نگارش متن مرتبط با وجه تأسیسیِ حاکمیّت در سیاق تاریخیاش به پیش رانده است. در اثنا، فرصتی نیز فراهم آورده تا به مکتوبات حقوقی ـ سیاسیِ پیرامون بحث مطروحه نگاهی بیفکند و بر غنای بحث بیفزاید. در پی آن، وارد در تطورات تاریخی بحث شده و از سه منزلگاهِ طرح مضمون تا جعل واژهی سلطنّت ملی، تثبیتِ واژهی حاکمیّت ملی و وفاداری بدان در ساحت تحلیل حقوقی و نیز قرائتِ ثنویّتگرا و زیباییشناسانهی حاکمیّت عبور نموده است. تتبع از اسلوبِ تاریخی ـ تحلیلی تمتع جسته و بر آن بنیاد از نسبت آونگوارِ میان تمهیدات به مثابهی معرفت (امر انتزاعی) و تطورات به منزلهی بستر تاریخی (امر انضمامی) جانمایه گرفته است تا به مقصود خویش نائل آید. غایت این امر، گشودن دریچهای به سوی سنجشِ قانون اساسی و پی بردن به آسیبهای بنیادین آن در پرتو انسداد مفهومِ حاکمیّت ملی خواهد بود.