نقشه برداری رقومی خاک یک مدل مفهومی برای استنباط مکانی خاک است. تناسب اراضی جهت شناخت توان تولید و اختصاص آن اراضی به بهترین و در عین حال پایدارترین نوع بهره وری، ارزیابی می شود. در این پژوهش، سه هدف اصلی پیگیری شده است: 1) نقشه برداری رقومی ویژگی ها و کلاس های طبقه بندی خاک و تناسب اراضی با استفاده از متغیرهای کمکی محیطی، 2) معرفی بهترین مدل-های پیش بینی کننده، 3) برآورد پتانسیل تولید گندم دیم و ارزیابی کمی تناسب اراضی. منطقه موردمطالعه با وسعتی حدود 6700 هکتار در جنوب شهرستان قروه استان کردستان واقع شده است. متوسط درجه حرارت سالیانه ی هوا 07/12درجه سانتی گراد و میانگین بارندگی سالیانه 346 میلی متر است. داده های کمکی تهیه، محل 125 نقطه مشاهداتی بر اساس روش ابر مکعب لاتین تعیین شد، شناسایی خاک ها از طریق تشریح خاکرخ و نمونه برداری از افق های خاکرخ ها انجام، اندازه گیری های فیزیکی و شیمیائی و کانی شناسی، طبقه بندی خاک ها و اندازه گیری عملکرد گندم دیم نیز صورت گرفت. در مرحله بعد، مدل سازی انجام، نقشه های رقومی کلاس های خاک و تناسب اراضی و ویژگی های خاک تهیه و ارزیابی مدل ها صورت گرفت. در مرحله آخر، پتانسیل های تولید گندم دیم، برآورد و تناسب کمی اراضی مورد ارزیابی قرار گرفت. متغیرهای کمکی مهم و تأثیرگذار در پیش بینی سطوح طبقه بندی خاک عبارت اند از ژئومرفولوژی، مشتقات مدل رقومی ارتفاع و پوشش گیاهی. با وجودیکه متغیر کمکی سنگ مادر در مدل های پیش بینی کننده وارد نشد، ولی در نقشه های سطوح مختلف طبقه بندی خاک، اثر خود را در پیش بینی این سطوح به خوبی نشان داد. بر اساس روش اعتبارسنجی کافلد 10 مکانی، بهترین مدل برای پیش بینی اغلب سطوح طبقه بندی خاک و کلاس های تناسب اراضی، رگرسیون لجستیک ترکیبی است. بر اساس این روش، دقت و صحت مدل های رگرسیون لجستیک ترکیبی و جنگل تصادفی، از رده به طرف فامیل به طور منظم سیر نزولی داشتند. این روند کاهشی نشان می دهد که اگر نقشه های پیش بینی سطوح طبقه بندی سری و فاز سری تهیه شوند، دقت و صحت لازم را نخواهند داشت. این در حالی است که برای تعیین تناسب زمین، نقشه های دقیق پیش بینی سری و فاز سری کاربرد بیشتری دارند. بر اساس روش اعتبارسنجی کافلد 10 مکانی، بهترین مدل برای پیش بینی تمام ویژگی های خاک، شاخص زمین و عملکرد گندم دیم، رگرسیون چند متغیره خطی ترکیبی است. برای پیش بینی حدود 70 درصد ویژگی های خاک، ژئوپدولوژی بیشترین اهمیت را دارا است. قرار گرفتن اقلیم منطقه مورد مطالعه در کلاس S3 به خاطر کمبود بارندگی در مرحله رسیدن دانه، پایین بودن درجه حرارت متوسط سیکل رشد و درجه حرارت متوسط مرحله رشد سبزینه ای است. همیشه کلاس تناسبی که از فرمول استوری به دست می آید، پایین تر است از کلاس تناسبی که از فرمول ریشه دوم حاصل می شود. بر این اساس، در تحقیق حاضر، هروقت که از فرمول استوری استفاده شد، کلاس های تناسب فقط شامل N1 و N2 گردید. زمانی که فرمول ریشه دوم بکار رفت، کلاس های تناسب شامل S3 هم شد. نقطه ضعفی که روش دوم پیش بینی کلاس های تناسب اراضی (با استفاده از متغیرهای کمکی و مدل های پیش بینی کننده) نسبت به روش اول (بدون استفاده از متغیرهای کمکی و مدل های پیش بینی کننده) دارد اینست که در روش دوم، مشخصات مربوط به پستی و بلندی و خیسی خاک دو بار در تعیین کلاس تناسب بکار می روند. در روش پیش بینی کلاس تناسب، بدون استفاده از متغیرهای کمکی و مدل ها، واحدهای کلاس تناسب N1 از پراکندگی کمتری برخوردارند. متغیرهای کمکی مهم در پیش بینی کلاس های کیفی تناسب اراضی، به دست آمده از طریق فرمول ریشه دوم، به ترتیب اهمیت عبارت اند از: خصوصیات ژئومورفولوژی و بعضی از مشتقات مدل رقومی ارتفاع. پتانسیل تولید گندم دیم در اثر تنش آبی از 12229 (RTPP) به 2490 (ARPP) کیلوگرم در هکتار کاهش می یابد. پتانسیل تولید اراضی کشت شده بین 336 و 2213 کیلوگرم در هکتار متغیر است. کلاس تناسب اراضی که بر اساس عملکرد در واحد سطح بدست آمد، S1 یا S2 تعیین گردید. از جمله ایراداتی که به روش های استفاده شده در این تحقیق برای تعیین تناسب اراضی وارد است اینست که اولاً درجه اهمیت ویژگی های تأثیرگذار بر تولید زمین، یکسان در نظر گرفته شده و ثانیاً، تغییرات مکانی این ویژگی ها گسسته فرض گردیده است.