رویارویی با تجربهی مدرنیته و سرمایهداری پروبلماتیک عام جهان اسلام در جهان مدرن است. این پروبلماتیک عام از سویههای درونی (مسئله هویت) و بیرونی (رابطه با سرمایهداری) برخوردار است. مواجهه با این پروبلماتیکها در قالب گفتمانهای شرقشناسی و شرقشناسی وارونه مفهومسازی و صورتبندی شده و تا به امروز همچنان سیطرهی خود را حفظ کردهاند. هدف این مقاله کاوشی در امکان طرح پرسش از رهایی از گفتمان شرقشناسی و شرقشناسی وارونه است. پس از تحلیل گفتمان شرقشناسی و گرایشهای درونی آن، به تحلیل گفتمان شرقشناسی وارونه میپردازیم و سپس با نشاندادن محدودیتهای درونی هر کدام به پرسش از امکان جایگزین و اهمیت پرسش از خروج از این گفتمانها میپردازیم. در نهایت این پرسش را مطرح میکنیم که رهایی از شرقشناسی و شرقشناسی وارونه بدون توضیحی جدید از رابطهی امر کلی و امر خاص ممکن نیست. کلیگراییای که توهم بازگشت به دوران قبل از شرقشناسی را نداشته باشد و در درون آن نیز باقی نماند، نه متکی به آموزههای غیرتاریخی ایدهآلیستی باشد و نه اسیر خاص گرایی های پسا استعماری.