در پی گسترش استفاده از وسایل نقلیه و افت کیفیت محیطی به خصوص در بافت مرکزی شهرها، تلاش برای بهبود شرایط زیست مردم و باز گرداندن فضاهای شهری به آنها از اهمیت بسزایی برخوردار شد. پیادهراهسازی نیز به عنوان یکی از سیاستهای حرکت به سمت پیادهمدار نمودن شهرها از نیم قرن گذشته مورد توجه بسیاری از شهرهای جهان قرار گرفته است. با این وجود اجرای پیادهراهها در شهرهای مختلف با نتایج متنوعی همراه بوده است؛ تا جایی که برخی پیادهراهها با شکست مواجه شده و مجددا به روی سوارهها باز شدهاند. از همینرو، در پ ژوهش حاضر تلاش شده است با شناسایی شاخصهایی معتبر به مقایسه تطبیقی نمونههایی از پیاده راههای موفق در داخل و خارج از کشور پرداخته شود تا از این طریق بتوان مهمترین نواقص پیادهراههای داخلی به نسبت نمونههای خارجی را شناسایی کرد. روش پژوهش توصیفی-تحلیلی و مبتنی بر مطالعات اسنادی و میدانی است. همچنین به منظور مقایسه منطقی استفاده شده است تا کلیه روابط میان خوشهها و گرهها در ارزیابی (ANP) میان نمونهها از مدل فرایند تحلیل شبکهای حفظ شوند. مقایسات زوجی گرهها و خوشهها نیز بر اساس نظرات گروه کارشناسی (روش دلفی) انجام پذیرفته است. نتایج پژوهش نشان میدهد کیفیت پیادهراههای داخلی نسبت به نمونههای موفق خارجی به طور محسوسی پایین تر در فرایند برنامهریزی و طراحی پیاده راه « اجتماعی-مدیریتی » است که یکی از اصلیترین علل آن کمتوجهی به مسائل است. لذا توجه به نیازهای ذینفعان در فرایند طراحی، تنوع کاربران محیط، انعطافپذیری طرح و خارج شدن از نگاه صرفا ترافیکی به پیادهراهها از پیشنهادات کلی پژوهش هستند.