اندکی بیش از 30 سال از روزی که دکتر ویلیام گاود از آژانس توسعه بین المللی آمریکا که برای اولین بار واژه "انقلاب سبز" را به کار برد، می گذرد. این انقلاب عظیم در کشاورزی کشورهای صنعتی روی داد اما فقط در بخش های بسیار محدود در تعداد اندکی از کشورهای در حال توسعه رسوخ پیدا کرد. انقلاب سبز موجب افزایش چشمگیر بهره وری عوامل تولید شد و باعث کاهش قیمت مواد غذایی شد که این امر منجر به پایین آمدن درآمد پولی کشاورزان سنتی گردید به گونه ای که دیگر امکانی برای سرمایه گذاری و توسعه پیدا نکردند و لاجرم روز به روز ضعیفتر شدند و گاه حتی از عرصه رقابت کنار رفتند. در کشورهای در حال توسعه که فرصت های شغلی ایجاد شده توسط بخش های صنعت و خدمات بسیار اندک است، فقر روستایی باعث مهاجرت روستاییان به شهرها می شود که در نتیجه بیکاری تشدید شده و فقر به مناطق شهری گسترش می یابد. اگر به هر دلیلی مهاجرت روی ندهد، روستاییان روز به روز ناتوان تر می شوند و تا پای گرسنگی و گاه قحطی پیش می روند. ریشه کنی همیشگی گرسنگی که صدها میلیون انسان ساکن در مناطق روستایی، حومه شهرها و اردوگاههای آوارگان در کشورهای در حال توسعه را دربرگرفته است، فقط از طریق ارسال کمک های غذایی امکان پذیر نیست، زیرا این گونه کمک ها فقط گرسنگی را برطرف می کند حال آن که گرسنگی خود از علائم فقر شدید است. به عبارت دیگر برای ریشه کن کردن گرسنگی باید ریشه های آن را خشکاند. در دهه های آینده، علیرغم کاهش سرانه اراضی، منابع آب آبیاری و تشدید فشار بر محیط های زنده و غیرزنده، مجبوریم غذا و فرآورده های کشاورزی بیشتری تولید کنیم. بنابراین تا حد زیادی لزوم انقلاب سبز مجدد حس می شود. انقلابی که تولیدات آن بیشتر از انقلاب سبز اول و حتی اصطلاحاً سبزتر از انقلاب اول باشد و منابع طبیعی و محیط زیست را بیشتر و بهتر محافظت نماید. انقلاب سبز جدید نه تنها باید مستقیماً منافع فقر را در نظر بگیرد بلکه باید در شرایط مختلف قابل استفاده بوده و از لحاظ زیست محیطی پایدار و کارآمد باشد. چنین انقلابی باید در جهت افزایش تولید کافی به منظور تأمین غذای جمعیت روبه تزاید گام برداشته و درآمد و فرصت های شغلی بیشتری برای نیروی کار بوجود آورد.