کلیدی ترین مفهوم دینی «ایمان» است. ولی این مفهوم در قرآن ناسازنما است. یکی از این ناسازنماها به نقش کردار در ایمان برمی گردد و تاریخ یزدان شناسی در تمدن اسلامی بر گِردِ تلاش برای پاسخ به این ناسازنما شکل گرفته است. پژوهش کنونی می کوشد با بهره گیری از رویکرد «سنت کاویِ انتقادی»، در میان متون یزدان شناسی گذشته (تا سده هشتم)، نظریه های ایمان را بکاود و آن را مبنایی برای برداشتی از ایمان قرار دهد که ترازهای ایمان خوانده شده و غزالی آن را ریختار بسته است. در این برداشت نو، تکیه بر سازه های عاطفی اخلاقی ایمان بوده و کردار در چرخه ای دیالکتیکی با این سازه ها قرار می گیرد. این نظریه، گره از آن ناسازنما می گشاید. نیز با گوهری دانستنِ سازه های عاطفی- شهودی- اخلاقی در ایمان، راه بر بردباری تربیتی در پویش دینی گشوده خواهد شد.