این پژوهش با هدف دستیابی به مفهوم هویت دانشگاهی و هویت استادی، به بررسی بنیادهای فکری ـ ارزشی دانشگاهیان پرداخته است. دستیابی به این بنیادها دشوار است و نیاز به اتخاذ رویکردی غیرمســتقیم دارد. از اینرو به تفسیر تجربه زیسته استادانی پرداخته شــد که هم تجربه حضور در دانشــگاههای خارج از کشور را داشتهاند و هم در دانشــگاهی در حاشیه کشور بهانجام وظیفه مشــغولاند. این استادان دانشگاههای حاشیه، در خارج از کشور آموزش دیده و هنوز هم در ارتباط با برترین دانشگاههای جهان هستند، ولی امکانات معیشتی و آموزشی و پژوهشی استادان حاشیه در سطحی مطلوب و حتی متعارف نیســت؛ چرا این استادان به جاهای دیگر مهاجرت نمیکنند؟ برای یافتن پاسخ از پدیدارشناسی تفسیری بهره گرفته شد و با نمونهگیری هدفمند و کرانهای از میان استادانی که ویژگی مذکور را داشتند تا حد اشباع نظری کار گردآوری دادهها ادامه یافت. تفسیر نتایج گویای آن است که این استادان برخوردار از یک نظام ارزشی ـ فکری ویژهاند که در اینجا «میهنپرستی آکادمیک» نامیده شد. این میهنپرستی آکادمیک، همراهی «با جامعه» از راه پدیدآوردنِ ارتباطی پویا با پیکره جامعه و بازاریابی برای دانشگاه و کار کردن «برای جامعه» است از راه آموزش نیروی انسانی برای آینده و تولید دانشی که گرهای از مشکلات جامعه بگشاید