علم کلام در صدد ارایه تبیینی معقول از دین و دفاع خردمندانه از آن است. این علم در دوران مختلف، به گونه های مختلف مورد نقد قرار گرفته است- هم از جانب مخالفان دین و هم از جانب موافقان دین. در جهان اسلام، غزالی هم به رشد آن دانش کمک بسیار نموده است و هم در نقد آن کوتاهی نکرده است. در دیگاه ایشان منزلت علم کلام در کلیت یک دین، درمان و نگهبانی عقاید عامه مردم است گرچه دانستن آن، بدعت، خطرناک یا دست کم بیهوده است. هدف از این نوشتار، بررسی این دوگانگی است که به باور برخی برخاسته از تحول روحی اوست. اما این نوشتار بر آن است که بررسی متقاطع و همزمان آثار او در این باره نشان می دهد که تحول خاصی در اندیشه غزالی رخ نداده است. افزون بر این، صدور حکم تحلیلی- تفکیکی از جانب غزالی به نسبت مخاطب و متکلم علم کلام همراه با دیدگاه او درباره مدارج حقیقت دلیل خوبی بر رد روایتی است که آثار غزالی را متناقض می داند. به هر روی؛ دیدگاه کلی او درباره کلام، دلالتی مستقیم بر تربیت دینی دارد. در نگاه غزالی نباید در تربیت دینی از کلام استفاده نمود مگر به ضرورت. بدیل رویکرد کلامی برای عامه مردم، نخست اسلام شناسی درون دینی است. دوم، توجه به احساسات دینی فرد؛ که با توجه به پیشینه تربیت عرفانی در فرهنگ ایرانی- اسلامی مطلوب می نماید. و در نهایت، بدیل سوم، آموزش انفرادی علم کلام است که غزالی در شرایط خاصی و در صورت ضرورت تجویز می کند.