در آغاز دهه ی 1930 طرفداران جنبش پیشرفت گرایی آموزشی در دو اردوگاه متفاوت قرار گرفته بودند که یکی از آنها بر شخص کودک به عنوان یادگیرنده و دیگری بر «جامعه» به عنوان یک آزمایشگاه آموزشی بزرگ تاکید داشت. گروهی دومی یک نگاه ایده الیستی به نوجوانان داشتند: جوانان آمادگی و قابلیت اصلاحات اجتماعی را دارند به شرط آنکه برنامه های درسی به خوبی راهبری و طراحی شوند. این بدان معنا بود که اگر برنامه های درسی امکان خروج از چهارچوب ها و دیوار های مدارس را داشته باشند و به داخل اجتماع نفوذ کنند (واقعیت های اجتماعی را لحاظ کنند)، معلمان و دانش آموزان توانایی تغییر جهان را خواهند داشت. ما در این کتاب، برنامه درسی جامعه محور را مورد بررسی قرار خواهیم داد. در اینجا هر دو نوع از برنامه درسی یادگیرنده محور(که قبلا راجع به آن بحث کردیم) و برنامه درسی جامعه محور و دانش محور (که هم اکنون با آن مواجه هستیم) را با هم مقایسه خواهیم کرد. همچنانکه شما بر معانی و کاربردهای هر کدام از این سه مدل تمرکز می کنید، من هیچ پیش داوری راجع به اینکه شما چرا طرفدار سرسخت یکی از این مدل های برنامه درسی شده اید ودو مدل دیگر را حذف کرده اید نخواهم داشت. حدس من این است که شما در نهایت به این نکته پی خواهید برد که برنامه درسی جامعه محور، همچون دو مدل برنامه درسی دیگر(یادگیرنده محور و دانش محور) دارای نقاط قوت و ضعف خاص خود است.