1403/10/02
جمال محمدی

جمال محمدی

مرتبه علمی: استاد
ارکید:
تحصیلات: دکترای تخصصی
اسکاپوس: 45678647
دانشکده: دانشکده علوم انسانی و اجتماعی
نشانی:
تلفن:

مشخصات پژوهش

عنوان
بازنمایی زنانگی در نقاشی های زنان کُرد (تحلیل نشانه شناختی نقاشی های نگین وکیلی و اکرم کریمی)
نوع پژوهش
مقاله چاپ‌شده در مجلات علمی
کلیدواژه‌ها
زنانگی، بازنمایی، جنسیت گرایی، سوژه، انفعال، نقاشی
سال 1401
مجله زن در فرهنگ و هنر
شناسه DOI
پژوهشگران کویستان شهابی ، جمال محمدی

چکیده

هدف این نوشتار تحلیل نشانه شناختیِ بازنماییِ زنانگی در نقاشی های زنان کُرد است. به لحاظ نظری، مقولاتی مثل جنسیت، زنانگی، گفتمان مردانه، منازعه بر سر معنا، بازنمایی و مقاومت محوری ترین مضامین برسازندۀ منظومۀ نظری را تشکیل می دهند. به طور مشخص، رویکرد تحلیل جنسیت مبنای کار قرار گرفته که تأکید می کند هنرمندانِ زن در جامعۀ مردسالار به هنگام خلق آثار هنری معمولاً از دو راهبرد جنسیت زدایی و جنسیت گرایی مدد می جویند که دومی، دو وجه منفعلانه و بازاندیشانه پیدا می کند. میدان مطالعه، نقاشانِ زن در شهر سنندج در دو دهۀ اخیر است که دو تن از باسابقه ترین و پرکارترینِ آن ها، به شیوۀ نمونه گیری هدفمند، انتخاب شده اند. تحلیل تابلوهای نگین وکیلی و اکرم کریمی، بر اساس مدل نشانه شناسیِ اجتماعی کرس و لیون، در سطوح سه گانۀ معانی بازنمودی و تعاملی و ترکیبی، بیانگر آن است که دو نقاش، به رغم اشتراک در مضمون و سبک بازنمایی، به دو نقطۀ متفاوت می رسند: زنانگیِ بازنموده در نقاشی های وکیلی نوعی جنسیت گرایی بازاندیشانه است، اما در آثار کریمی نوعی جنسیت گرایی منفعلانه. در تابلوهای وکیلی چون الگوی پیوندِ عناصر، روایتی است، راه برای بازاندیشی در هویت زنانه باز می شود، اما در تابلوهای کریمی عناصرِ تصویر بر اساس الگویی مفهومی به هم پیوند خورده اند و لذا ناخواسته نوعی جنسیت گرایی منفعلانه بازتولید می شود. وکیلی سوژه را در فضایی طبیعی و باز که یادآور جایگاه زن در تفکر اسطوره ای است نمایش می دهد، اما کریمی سوژه را در فضای خانه که تداعی گر جایگاه او در جوامع سنتی است بازنمایی می کند. تابلوهای وکیلی مخاطب را فرامی خوانند تا به نقش عوامل بیرونی در شکل بخشیدن به هویت و سرنوشت زنان توجه کند، اما تابلوهای کریمی مخاطب را به همدلی و همذات پنداری با زنی که محور اصلی زندگی خانوادگی است فرا می خوانند. سوژۀ بازنموده در آثار هر دو نقاش در متن عناصر نسبتاً مقدسِ جوامعِ سنتی (طبیعت و خانواده) به نمایش درمی آید، اما اولی ما را به تأمل انتقادی در آن وضعیت وادار می کند، و دومی ناخواسته ما را در نوستالژی آن وضعیت فرو می برد.