مصرف و زندگی روزمره کتابی ست دربارۀ برآمدن جامعۀ مصرفی و سیطرۀ فرهنگ مصرفی بر زندگی روزمرۀ آدمیان در اقصا نقاط جهان. مصرف از آن پدیده هایی است که نمی توان آن را موضوع انحصاری رشته ای خاص (مثلاً جامعه شناسی مصرف، مطالعات فرهنگی، اقتصاد، بازاریابی و جز آن) دانست. از همین رو کتاب حاضر نیز کیفیتی میان رشته ای دارد، هرچندکه لحن غالب بر آن بیشتر به جامعه شناسی مصرف نزدیک است. البته سابقۀ تأمل در پدیدۀ مصرف به مدت ها قبل از پیدایش این قبیل رشته های تخصصی برمی گردد، یعنی به زمانی که این مقوله در فلسفۀ مدرن مطرح و واکاوی شد. شاید مبسوط ترین شکل این واکاوی را هگل در عناصر فلسفۀ حق ارایه کرد، کتابی که روایتی است منطقی از سیر و سیاحت مفهوم در مسیر تحقق ایدۀ آزادی و مصرف جزیی است از نخستین گام این سیر و سلوک، یعنی گام ورود به ساحت آزادیِ ایجابی و فعلیت بخشیدن به ارادۀ درونی، یا گام مالکیت که خود سه شکل دارد: «مال خود کردن؛ مصرف؛ واگذاری». طبق فلسفۀ هگل، مصرف به مثابه نمودی از دقیقۀ تحقق آزادی واجد مختصاتی است که بسیار حایز اهمیت اند. نخست آن که، مصرف در عوضِ آن که صرفاً یک کنش اقتصادی باشد، یک دقیقۀ منطقی، و به تعبیری، نوعی منطق مراوده با جهان پیرامون است ـ با نظر به این مهم که جهانِ مصرف شدنی از دید هگل صرفاً جهان ابژه های غیرانسانی را شامل می شود. دوم آن که، هگل پیوندی وثیق میان نیاز و مصرف برقرار می کند، طوری که «نیاز من، درمقام ویژگی یک اراده، عامل مثبتی است که به رضا دست می یابد»، حال آن که ـ و این ویژگیِ سومِ مصرف است ـ ابژۀ مصرف شدنی «درمقام منفیِ در خود، تنها برای نیاز من وجود دارد و به آن خدمت می کند». هگل نهایتاً مصرف را چنین تعریف می کند: «برآوردهشدن نیازِ من از راه دگرگون کردن، نابود کردن، یا همان مصرف کردن چیز، که ماهیت بی خودِ آن از همین جا آشکار میشود و بدین ترتیب سرنوشت آن تحقق می یابد».