این پژوهش به دنبال واکاوی این مسئله است که زنان زندگی اجتماعی خود را چگونه در ادبیات روایت کرده-اند. روایت هر فرد از زندگی خود اساساً حاوی مولفه های اصلی شکل دهنده هویت شخصی و تجربه زیسته او است و هویت شخصی و تجربه زیسته فرد بسته به متغیر جنسیت تفاوت می پذیرد، طوری که می توان از مقوله تجربه مردانه/ زنانه سخن گفت. در این پژوهش واکاوی تجربه زنانه در ادبیات با تکیه بر آرای گیدنز در باب روایت هویت شخصی صورت گرفته است. روش کیفی مورد استفاده تحلیل روایت است. نتایج تحقیق نشان می دهد که به رغم یاس مفرط حاکم بر اشعار او، وی تحقق تجربه ای انسانی تر از زندگی برای زنان و رهایی آنها از الزامات و قواعد سرکوبگر جامعه مردسالار را امکان پذیر می داند و مایه هایی قوی از امید به واگشایی امکان ها و روزنه ها در آینده در لایه های مضمر اشعار او نهفته است. آن گونه که از اشعار او برمی آید، فضای شهری نقشی موثر در فرودست کردن جایگاه زنان داشته و محل بازتولید سلطه ی حاکم بر آنان است. از دید وی شهر فضایی است که با تولید و تکثیر نگاهی جنسی به زنان، آنان را به سوی پذیرش نقش های انفعالی سوق داده و مانع از رشد توانایی ها و بروز استعدادهای آنان گشته است. بدین ترتیب، حالتی از عدم اعتمادبه نفس در زنان پدیدار گشته که سبب شده آنان در پیمودن راه های پیشرفت متکی به مردان گردند.