یکی از بانیان این مطالعات جدید استوارت هال است که نقش مهمی در بسط مطالعات فرهنگی داشت. او کوشید با تکیه بر سنت فکری ای که گرامشی و آلتوسر و لاکلاو و موفه بسط داده بودند به تبیین رابطه فرهنگ و هژمونی بپردازد. در این کوشش از دو رویکرد رایج گسست کرد: رویکردی که با توسل به تحلیل های ایده آلیستی سویه های مادی قدرت و نابرابری را نادیده می گیرد و رویکردی که به متنی کردن مسائل فرهنگی می پردازد و قدرت و سیاست را مسائلی متعلق به عرصه زبان و متن می داند