کندوکاو درخصوص تجربههای زیستۀ زنان سالمند از طرد اجتماعی، زمینۀ فهم پدیدههایی مثل احساس تبعیض، ناکارآمدی، زائد بودن، گسست نسلی و دگردیسی خانواده را فراهم میکند. هدف این پژوهش، مطالعۀ کیفی تجارب زیستۀ زنان سالمند از طرد اجتماعی در سرای سالمندان شهر خرمآباد است. از نظریۀ زمینهای استفاده شد تا علل، شرایط زمینهای و پیامدهای تجربۀ طرد اجتماعی بهشیوهای ژرفنگرانه واکاوی شود. سوژهها به شیوۀ نمونهگیری هدفمند از میان ساکنان سرای سالمندان حاج صدیق و فرزانگان شهر خرمآباد انتخاب شدند و با آنها مصاحبۀ عمیق فردی صورت گرفت. نتایج بیانگر آن است که نابرخورداری زنان از پایگاه اقتصادی مستقل (نداشتن پشتوانۀ مالی و ازدستدادن توان کار)، افول همبستگیهای سنتی در خانواده (زوال اقتدار مادرانگی و رشد فردگرایی) و تفاوت سبکهای زندگی (تغییر نوع وسایل خانگی، تغییر معنای کار خانگی و سیطرۀ مناسبات جنسیتی) شرایط علی تصمیم خانوادهها در تحویل زنان سالمند به سرای سالمندان هستند. احساس کندهشدن از جهان زندگی (شکاف نسلی، زوال زیستجهان سنتی و احساس بیریشگی) بهمثابۀ شرطی زمینهای، مجرای اثرگذاری شرایط علی است؛ بنابراین سالمندان با تعاملات و پیامدهایی رودررو هستند که عمیقاً جهان درونی و حیات بیرونی آنها را تحت تأثیر قرار میدهد: بدبینی مفرط (کاهش اعتماد، شکنندگی درونی)، احساس تنهایی (حسرت گذشته، احساس فراموششدگی) و تجربۀ مرگ تدریجی (تقدیرگرایی افراطی و حالت احتضار) از مهمترین اینها هستند که زنان سالمند را بهتدریج در وضعیتی ذهنی-روانی فرومیبرند که از دید آنها معنایی جز گسست از جریان عام زندگی اجتماعی ندارد.