رمان تاریخی روایتِ داستانگونهی تاریخ و تلفیقی از واقعیت و تخیّل است که نه سراسر ساختگی و نه روایتی مستند و علمی از تاریخ است. گئورگ لوکاچ منتقد ادبی مارکسیست، سرآغاز رمان تاریخی را اوایل قرن 19 و انتشار آثار والتر اسکات عنوان میکند. او رمان تاریخی را موظف به ارائهی روایتی از تاریخ میداند که در حکم «پیشتاریخ زمان حال» باشد. به باور لوکاچ موفقیت رمان تاریخی در رسیدن به رسالت خود، منوط به پایبندی به اصول و مبانی «رئالیسم» است؛ رئالیسمی که نویسندگان کلاسیکی چون اسکات و بالزاک آن را به اوج رساندند. رمان تاریخی کُردی در اواسط سدهی بیستم ظهور کرد و به مرور توانست جایگاه خود را در ادبیات کُردی پیدا کند. در این پژوهش رمان تاریخیِ «زینوی بهتهم» اثر کامران حامدی را با روش دیالکتیک لوکاچ مورد خوانش قرار دادیم. پس از ارائهی شرحی از دورهی تاریخی که وقایع رمان در آن سپری شدهاند به تحلیل رمان پرداختیم. یافتههای پژوهش نشان میدهد که «زینوی بهتهم» با روایت تقابل میان فرودستان و فرادستان حول محور «هویت قومی»، و خیر و شر نمایاندن طرفین درگیر در نزاع، از شخصیتها و موقعیتهای تاریخی طبقهزدایی میکند و این نخستین گام اساسی در انحراف از رئالیسم انتقادی لوکاچ است. رمان با اسطوره سازی از شخصیتهای تاریخی و ارائهی روایتی رمانتیک، اقدام به تاریخ-زدایی از تاریخ میکند. بنابراین «زینوی بهتهم» نتوانسته است تاریخ را به مثابه پیشتاریخ زمان حال روایت کند و فاقد مختصات یک رمان تاریخیِ رئالیستی بر اساس معیارهای لوکاچ است.