انگارۀ معتاد نه پدیده ای طبیعی است و نه واقعیتی عریان که در همۀ جوامع و فرهنگ ها معنا و مضمون یکسانی داشته باشد، بلکه برچسب یا انگی است که جامعه به میانجی مکانیسم هایی پیچیده به افراد کجرو می زند. قصد اصلی این جستار تأملی انتقادی در شیوه های برساختِ اجتماعیِ انگارۀ معتاد است؛ این که چگونه برخی افراد به میانجی مکانیسم هایی پیچیده در جامعه انگ معتاد می خورند و به تدریج دلالت ها و پیامدهای این خودانگارۀ جدید را در حیات فردی و اجتماعی شان می پذیرند. این پژوهش برای مطالعۀ کیفی نحوۀ شکل گیری فرهنگِ انگ-زنی به تحلیل تجربی مکانیسم های شکل گیری انگ معتاد درون خرده فرهنگِ سوء مصرف کنندگانِ مواد مخدر پرداخته است و این کار را با تحلیل روایت های سوءمصرف کنندگان مواد مخدر از پذیرش انگ معتاد انجام داده است. در این پژوهش کیفی، نمونه ها از میان معتادان مرد در کمپ های ترک اعتیاد سنندج به شیوه ی نمونه گیری هدف مند انتخاب شده اند. روش انجام کار تحلیل روایت است و محتویات روایت های مصاحبه شوندگان با استفاده از تکنیک تحلیل تماتیک تفسیر شده است. نتایج بیانگر آن است که مکانیسم هایی چون «واگرایی فرد و جامعه»، «خودخوارانگاری»، «احساس بیگانگی»، «طرد اجتماعی»، «احساس ناامنی و تنهایی» و «دوگانگی احساسی» عمده ترین مکانیسم های ذی مدخل در شکل گیری فرهنگ انگ زنی و پذیرش انگ معتاد از جانب سوء مصرف کنندگان مواد مخدر هستند. به بیان دیگر، طردشدن فرد از جامعه و هجرت او به سوی خرده فرهنگ سوء مصرف کنندگان مواد مخدر به احساس خودخوارانگاری و تهی شدن شخصیت از ایماژها و معانی قبلی می انجامد و لذا آمادگی فرد برای پذیرش خودانگارۀ جدید بیشتر می شود. بنابراین فرهنگ انگ زنی در حدفاصل گسست از فرهنگ مسلط تا گروش به خرده فرهنگی معارض شکل می گیرد.