می توان تاریخ پیدایش اختلاف نظر در بین انسانها نسبت به مسائل را آغاز خلقت انسان دانست. چرا که انسان دارای قدرت تعقل و به تبع آن قدرت تجزیه و تحلیل است و در مورد مسائلی که پیش رویش قرار می گیرد؛ پس از شهود و بررسی، به بیان استنباط خود می پردازد. پس با توجه به تفاوت در تحلیل داده ها از جانب هر فرد خاص و یا تفاوت داده ها و اطلاعاتی که در اختیار هر فرد قرار دارد؛ می تواند نوع استنباط نیز متفاوت باشد و این مسأله پس از خلقت بشر و در سطح تحلیل بشر اولیه بوجود آمده و تا به امروز و نسبت به مسائل جدید و نوین ادامه دارد. در این میان مسائل فقهی و احکام مربوط به آن نیز از این قاعده مستثنی نیست. چرا که داده ها و اطلاعاتی که در اختیار فقیه قرار می گیرد تا با تحلیل آن به استنباطی دقیق رسیده و در نهایت حکمی فقهی را صادر نماید. این اطلاعات شامل آیات قرآن و احادیث پیامبر و سخنان بزرگان صدر اسلام است و طبیعی به نظر می رسد که برداشت فقهاء از این سخنان متفاوت بوده و در نتیجه احکامی متفاوت صادر شود در این میان یکی از مسائلی که باعث ایجاد این اختلاف برداشت گردیده، قواعد آن زبانی است که این متون بدان تکلم و یا مکتوب گشته است. زبان عربی نیز به عنوان زبانی که متون دین اسلام بدان تدوین شده است؛ دارای مجموعه ای از قواعد و مقررات زبانی مدون و مشخص بوده که به بخشی از آن علم نحو و یا قواعد نحو گفته می شود. این علم که دارای چهارچوب و شاکله ی واحد و مشخصی است؛ در فروع خود به دلیل تنوع در اسلوب تکلم به آن در مناطق مختلف و برخی مسائل علمی دیگر متفاوت است. لذا تفاوت در این قواعد خود می تواند به تفاوت در استنباط از متونی منجر شود که با این زبان مکتوب گشته است و اینجاست که علم نحو و اختلافات موجود در آن نقشی کلیدی در استنباط احکام فقهی برگرفته از متون عربی را ایفا می کند. ما در این تحقیق می خواهیم با بیان نمونه هایی از تاثیر نحو بر فقه و تحلیل و شرح آن، کاربرد مهم و اساسی نحو در استنباط احکام فقهی را واکاوی نماییم امید است روزنه ای برای درک بهتر از اختلاف در مسائلی اینچنین باشد.