دستور نقشگرای نظاممند هلیدی زبان را در بافت متن و در سه حوزه فرانقش اندیشگانی، بینافردی و متنی بررسی کرده و کارکرد آن را در تحول فرایندهای شناختی توضیح میدهد. از آنجا که ساختارهای زبانی نظیر قواعد دستوری، نوع واژگان و ترکیب آنها در تکوین و توسعه فرایندهای شناختی انسان و فهم و تحلیل متون مؤثر هستند، بررسی قصیده «المواکب» به عنوان اثری فلسفی و مطول با موضوعاتی چون تأمل در طبیعت، خیر، شر، زندگی و مرگ بر اساس رویکردهای تحلیلی زبانشناختی، ابعاد تازهای از جنبههای فنی و متنی این اثر را آشکار میسازد. در این پژوهش، تحلیل بندگردانها در ترجیعبندهای قصیده «المواکب» با روش توصیفی-تحلیلی و بر اساس فرانقش بینافردی انجام شده است تا با تبیین پیوستگی معنایی، ابعادی از ویژگیهای زبانشناختی و درکی از محتوای قصیده، دلالتها و پیامهای آن به دست آید. یافتهها نشاندهنده این هستند که شاعر از انواع بیان خبری، تأکیدی، امری، آرزومندانه و قطبیت مثبت برای توصیف تجارب مادی و مفهومی استفاده کرده و با تکرار بیان خبری و تأکیدی، با مخاطب تعامل برقرار نموده و او را با اندیشه خود همراه میکند و از طریق استفاده از صیغه امر، او را به نواختن «نی» که نمادی از جاودانگی و آرامش است، فرا میخواند.